بسیاری از اوقات با افرادی رو به رو میشویم که تلاش میکنند دیگران را ناراحت نکنند. در نگاه نخست به نظر میآید این شیوه عمل کردن ایده آل است و این افراد در روابط خود بسیار موفق عمل میکنند. اما آنچه در عمل رخ میدهد متفاوت است. سارا 25 ساله را تصور کنید که در بیشتر روابط خود تلاش میکند دیگران را ناراحت نکند. با همکاران خود مخالفت نمیکند و سع میکند همیشه با نظر جمع همراه شود. حتی اگر شرایط برای او سخت باشد، ترجیح میدهد سکوت کند تا مبادا با ابراز نارضایتی باعث ایجاد فضای کدورت شود.
سارا در جمع دوستان خود نیز به راحتی نظر خود را بیان نمیکند مگر اینکه کاملا مطمئن باشد که کسی ناراحت نمیشود. اگر کسی درخواستی از او میکند حتما موافقت میکند چون دوست ندارد دوست خود را ناراحت کند. در رابطه با شریک عاطفی خود، از بحث و دعوا دوری میکند. این دوری کردن با به کارگیری روشهای مناسب ابراز خود همراه نیست. بلکه خود را سانسور میکند تا بحثی رخ ندهد.
ستایش شدن
این رفتار سارا از نظر دیگران به احتمال زیاد خوشایند است. سارا با کلماتی مانند “همراه”، “پایه”، “مهربان”، “فداکار” و … تشویق میشود. همه ما از ارتباط داشتن با سارا خوشحال خواهیم بود. اما این احساسی نیست که سارا نیز در آن شریک باشد. اگر معیار ما برای موفقیت روابط صرفا حفظ روابط باشد، سارا عالی عمل میکند. ولی ما فقط به دنبال حفظ روابط نیستیم، ما تمایل داریم در روابط احترام، محبت و … دریافت کنیم. رابطه سالم برای ما رابطه دوسویه است. حالا اگر بخواهیم به این فکر کنیم که سارا روابط سالمی را ایجاد میکند یا خیر، ممکن است عملکرد سارا را مناسب ارزیابی نکنیم.
الگوی نامنعطف
موقعیتهای مختلفی برای ما پیش آمده است که در جایگاه سارا باشیم. شرایطی که ناراحت شدن فرد بخصوصی برایمان دشوار بوده است و تصمیم گرفتیم به جای مرزبندی یا ابراز خواستههای خودمان، با طرف مقابل همراهی کنیم. در مواردی این راه اجتناب ناپذیر است و حتی میتواند راه حل کارآمدی باشد. به هر حال روابط هیچ وقت خط کشی شده و منظم نیستند و برای حفظ سالم روابط نیز نیاز به انعطاف پذیری وجود دارد. اما آنچه باعث مشکل ساز بودن رفتار سارا میشود این است که سارا، به صورت غیر منعطف در اکثر روابط خود با یک روش رفتار میکند. او حتی انتخاب نمیکند که اینطور رفتار کند، بلکه این الگو را تکرار میکند چون به آن عادت دارد.
ختم روابط
گرچه روابط سارا ممکن است در طول زمان به نظر باثبات باشند، اما مستحکم نخواهند بود. زمانی که شرایط برای سارا بیش از حد سخت شود یا راه فراری پیدا شود، احتمال اتمام روابط قبلی بالا میشود. معمولا این نوع خاتمه روابط برای طرف مقابل باورپذیر نیست. چون طرف مقابل سارا، تصویر فردی راضی و همراه را از سارا در سر داشته است. حتی اگر روابط قطع نشود در طول زمان، بار روانی سرکوب احساسات و خواستهها برای سارا فرسوده کننده خواهد بود. این فرسودگی میتواند به شکل فاصله گرفتن از روابط، خستگی، افسردگی و حتی میل به خودکشی خود را نشان دهد. درختی تنومند را تصور کنید که سالها موریانهها درون آن زیستهاند. پس از مدتی این درخت فقط ظاهری تنومند دارد و با کوچکترین ضربهای در هم میشکند.
دلیل رفتار
ما رفتارهای بین فردی خود را در فضای رابطه ایجاد و حفظ میکنیم. پس برای پیدا کردن منشا شروع رفتار سارا باید در روابط قبلی او جست و جو کرد. ممکن است سارا در خانهای بزرگ شده که به عنوان فرزند بزرگتر در دعواهای پدر و مادر نقش میانجی را بازی میکرده است. در این شرایط برای این که دعوایی رخ ندهد احساسات و نیازهای خود را کنار میگذاشته تا شرایط بدتر نشود. ممکن است سارا در ارتباط با یکی از والدین یا افراد مهم زندگی مجبور میشده تا از سنین پایین نقش بالغ را داشته باشد و مراقب احساس پدر یا مادر خود باشد. مثلا اگر مادر برای کاهش رنج عاطفی خود، مشکلات خود را با سارای کودک در میان میگذاشته است و او را برای درک کردن و عاقل بودن تحسین میکرده است.
در طول زمان سارا احساسات خود را قربانی احساس مادر میکرده است. حتی ممکن است این رفتارها از خانواده شروع نشده باشد، ممکن است سارا در طول دوران تحصیل از طرف معلمین خود سرزنش میشده و فقط زمانی که مطابق میل آنها رفتار میکرده تشویق میشده است. ممکن است دوستان سارا، رفتارهای کنترلگرانه نشان میدادند و سارا برای حفظ این روابط مجبور به همراهی میشده است. حتی ممکن است این رفتارها دیرتر و با شروع روابط عاطفی تشکیل شده باشند. به هر صورت، این الگو در خلوت فرد ایجاد نشده و در خلوت نیز تغییر نمیکند.
تغییر الگو
آیا سارا محکوم به تکرار این الگو در روابط خود است؟ قطعا نه! گرچه تغییر همواره راحت نیست و صرف دانستن چیزی به تغییر رفتار ختم نمیشود. اما قطعا راههایی برای سارا وجود دارد که بتواند با کمک آنها روابط خود را بهبود ببخشد و خود را از این چرخه فرسوده کننده خارج کند.
قدم اول: شناسایی روابط آسان
روابط خود را بررسی کنید و آنها را از نظر میزان به اشتراک گذاری احساسات و خواستهها و نیازهایتان طبقه بندی کنید. طبیعتا باید در پس ذهن خود میزان صمیمیت روابط را نیز در نظر بگیرید. مثلا روابط کاری صمیمیت کمتری از روابط خانوادگی دارند. بنابراین حتی در بهترین روابط کاری نیز میزان به اشتراک گذاری خودمان به اندازه روابط خانوادگی نخواهد بود.
قدم دوم: شناسایی احساسات، نیازها و خواستهها
اگر قرار باشد در روابط خود، بیشتر به خودمان توجه کنیم باید بدانیم چه چیزهایی را میخواهیم به اشتراک بگذاریم. در غیر این صورت ما مجموعهای از شکایتهای مبهم را که به احتمال زیاد به شکل توهین، تحقیر و انتقاد است روانه طرف مقابل خواهیم کرد. روشی که نه کارآمد است و نه خوشایند. بنابراین باید مشخص کنیم چه احساساتی داریم، چه نیازهایی داریم و چه خواستهای از طرف(های) مقابل داریم.
قدم سوم: ابراز خود
در این قدم با روش مناسب و کارآمد شروع به ابراز احساسات، نیازها و خواستههای خود در روابط آسانتر کنید. ابتدا از روابطی شروع کنید که در آنها راحتتر هستید. در این قدم ممکن است با افرادی رو به رو شوید که واکنش مناسبی نشان نمیدهند. به هر حال آنها به شکلی از شما عادت دارند و دیدن تغییر برایشان آسان نیست. به افراد فرصت دهید با تغییرات شما آشنا شوند. در نهایت اگر فردی همچنان انتظار دارد شما مانند قبل رفتار کنید، بهتر است به رابطه با این فرد بیشتر بیاندیشید.
قدم چهارم: مرزبندی
بعد از ابراز خودمان در روابط، نوبت میرسد به مرزبندی در مورد برخوردهای اکنون و آینده. مرزبندی به ما کمک میکند از خودمان مراقبت کنیم. با مرزبندی سالم و منعطف میتوانیم از تکرار الگوهای پیشین جلوگیری کنیم.
با ساراها چه رفتاری داشته باشیم؟
اگر در اطراف خود فردی را دارید که همیشه موافقت میکند، همیشه خوشایند دیگران رفتار میکند و به سختی ناراحتی خود را ابراز میکند و میخواهید به او کمک کنید؛ سعی کنید فضای امنی فراهم کنید تا احساساتش را با شما به اشتراک بگذارد. به تلاشهایش برای کسب اطمینان از رضایت شما پاسخ ندهید در عین حال، به او یادآوری کنید نیاز نیست در همه حال رضایت شما را داشته باشد. اگر از او ناراحت میشوید، مستقیم و روشن بیان کنید! در نهایت به او کمک کنید با روانشناس صحبت کند، خیلی از اوقات مواردی درون فرد نیاز به تغییر دارد که فقط روانشناس میتواند موثر باشد.