10 باور در مورد روان‌درمانی

روانشناس | روانشناسی | روان درمانی | درمانگر | روانشناس بالینی | تراپیسیت

چرا باید به روانشناس مراجعه کنیم؟

پاسخ به این سوال هم سخت است و هم آسان. ابتدا به پاسخ آسان بپردازیم، چرا باید به درمانگر (روانشناس بالینی) مراجعه کنیم؟ چون برای ما مفید است و به آن نیاز داریم. طبیعتا ما زمانی که به فردی دیگر مراجعه می‌کنیم، به این دلیل است که نیاز داریم مشکلی را با کمک او حل کنیم. این فرد می‌تواند تعمیرکار تلویزیون باشد، مشاور مالی باشد، پزشک متخصص باشد یا روانشناس. اما همیشه برای ما به این شفافیت نیست. پاسخ سخت‌تر و شاید دقیق‌تر به این سوال این است که بیشتر اوقات، روش‌های حل مسئله ما به خوبی کار نمی‌کنند و در بیشتر موارد به بخشی از مشکل تبدیل شده‌اند. در این موارد هر چقدر ما سعی می‌کنیم که بدون کمک، مشکل را حل کنیم در واقع در حال دامن زدن و تشدید آن هستیم.

زمانی هم که برای کمک به دوستان، خانواده و آشنایان روی می‌آوریم (حتی اگر بتوانیم با آن‌ها کاملا صادق باشیم) یا آن‌ها توانایی کمک مفید را ندارند یا تلاش آن‌ها برای کمک کردن روابط را پیچیده‌تر و مشکل را چند برابر می‌کند. به همین دلیل ما برای حل مشکلات مربوط به اختلالات رفتاری و سلامت روان به روانشناس نیاز داریم. مسئله فقط توانمندی نیست، بلکه آشنایی با ماهیت مشکل، تخصص در حل مشکل و داشتن مهارت کافی برای فراهم ساختن بستر مناسب برای تغییر معجونی است که فقط در اتاق درمان با یک درمانگر متبحر به دست می‌آوریم.

بسیاری از افراد نمی‌دانند باید به درمانگر چه چیزهایی را بگویند، اگر برای شما هم این سوال وجود دارد این مقاله را بخوانید.

در واقع شاید سوال اصلی این باشد که چه زمانی باید به روانشناس مراجعه کنیم؟

ضرب المثلی چینی در مورد کاشت درخت وجود دارد که بیان می‌کند: “بهترین زمان کاشت درخت 20 سال پیش بوده است، بهترین زمان بعدی الان است”. گرچه من موافق تئوری همیشه داشتن درمانگر مفید است نیستم، اما در ارتباط بودن با رفتارهای کمک کننده به سلامت روان، یادگیری نحوه مراقبت از سلامت روان و مراجعه به مشاور می‌تواند احتمال بدتر شدن مشکلات را کاهش دهد. به عبارت دیگر بهترین زمان برای مراجعه به روانشناس موقع مشاهده اولین نشانه‌ها و علائم ناکارآمدی راه حل‌ها است. مثلا زمانی که روش همیشگی ما برای کنار آمدن با اضطراب یا خشم نتیجه بخش نیست. زمانی که مشکلات رابطه با راه حل‌های همیشگی مدیریت نمی‌شوند. موقعی که نحوه رفتار با فرزند به نتیجه دلخواه ما ختم نمی‌شود. پیش از آن که مسئله مزمن و پیچیده شود بهتر می‌توان آن را درمان کرد. در عین حال هزینه و زمان کمتری می‌طلبد.

روانشناس | روانشناسی | روان درمانی | درمانگر | روانشناس بالینی | تراپیسیت

روا‌ن‌درمانی همیشه موضوع هیجان انگیز، جذاب و اسرار آمیزی بوده است. همیشه در داستان‌ها و فیلم‌ها فضای روان درمانی به صورت محیطی رازآلود و حتی شاید ترسناک نشان داده شده است. رواندرمانگران معمولا افرادی هستند که مداوم در حال تحلیل دیگران هستند و هر حرکتی در حضور آن‌ها معنی دار و تحلیل پذیر است. یا افرادی هستند که توانایی نفوذ به ذهن و تغییر افکار انسان‌ها را دارند.

فارغ از فضای نگرش‌های متفاوت در مورد روان درمانی در داستان‌ها و فیلم‌ها، همیشه از مراجعین در مورد باورهایی که نسبت به روان درمانی دارند شنیده‌ام. بعضی از این باورها در ظاهر مثبت، بعضی در ظاهر درست و بعضی کاملا بی‌ارتباط اند. اما همه آن‌ها یک اشتراک مهم دارند، تمام حقیقت نیستند. همه این باورها فارغ از میزان درستی، بخشی از مشکل را ایجاد می‌کنند. در این مقاله سعی می‌کنم این باورها را بررسی کنم و فایده و ضرر آن‌ها را در کنار هم بیان کنم.

باورهای رایج در مورد مراجعه به درمانگر

  • آدم باید خودش مشکل رو حل کنه

زمانی که این جمله را می‌شنوم، چند فکر در ذهنم پدیدار می‌شود. 

  1. این جمله در نهایت درست است؛ درمانگر در نهایت عامل تغییر نیست، تسهیل کننده تغییر است. در نهایت این درمانجو است که تصمیم می‌گیرد و عمل می‌کند. 
  2. این جمله ممکن است نشان دهنده زخم‌های گذشته باشد. ممکن است فردی که این جمله را بیان می‌کند، در گذشته در روابط مهم زندگی خود احساس امنیت و درک شدن کافی دریافت نکرده باشد. به همین دلیل ترجیح می‌دهد به کسی تکیه نکند و همه چیز را خودش حل کند
  3. ممکن است نشان دهنده کمال طلبی باشد، این که من نیاز به کمک را به صورت نقص در نظر بگیرم و مراجعه به روانشناس را به صورت اعتراف به یک نقص ببینم. در این حالت من از مراجعه به روانشناس اجتناب می‌کنم چون کمک گرفتن را به شکل اعتراف به نقص و شکست می‌بینم.
  4. می‌تواند به ترس از قضاوت شدن اشاره داشته باشد. این ترس که من با بیان کردن نیاز به کمک گرفتن و موضوعی که برای آن کمک می‌خواهم ضعیف به نظر بیایم. این که شنونده (درمانگر) من را موجودی ناتوان ببیند.
    • ناکارآمدی باور

در هر صورت به شما حق می‌دهم این فکر را داشته باشید. من هم بسیاری از اوقات که پیش درمانگر می‌رفتم با این فکر دست و پنجه نرم کرده‌ام. در درست بودن این جمله بحثی ندارم، مسئله کارآمد بودن آن است. بیایید این جمله را کارآمد در نظر بگیریم (یعنی با پذیرفتن این جمله، کیفیت زندگی ما بهتر شود). اگر این جمله کارآمد باشد، من نیازی به کمک نخواهم داشت. اما واقعیت این است که الان نیاز به کمک دارم و این جمله را باور می‌کنم. یعنی این باور کارآمد نیست. پس بیان این جمله، تلاشی برای کمک کردن به خودمان نیست، بلکه روشی برای کنار آمدن با ترس، کمال طلبی، ترومای گذشته و … است. هر چیزی هست جز راه حل وضعیت فعلی!

  • مشکل حل شدنی نیست، از شرایطه

این باور نیز مثل باور اول، می‌تواند درست باشد. البته فقط تا حدی! طبیعتا همه مشکل از رفتار ما به وجود نیامده و همه راه حل نیز در کنترل ما نیست. برای مثال، تورم را در نظر بگیرید. تورم می‌تواند سلامت روان اکثر افراد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد، نرخ خودکشی و رفتارهای تکانشی را بیشتر می‌کند. اما تحت کنترل افراد جامعه (به صورت انفرادی) نیست. پس قطعا در اتاق درمان، راه حلی برای آن وجود ندارد. اما این به معنی تایید ناتوان بودن یا بدون راه حل بودن ما نیست. در هر شرایطی ما دست به رفتارهایی می‌زنیم. تغییر در رفتار ما می‌تواند بخشی از نتیجه (حداقل) را دستخوش تغییر کند. برای مثال، همین تورم را بررسی کنیم. 

فرض کنید شما نان آور خانواده هستید و به خاطر تورم تحت فشار هستید. طبیعتا به صورت ثانویه اعضای خانواده شما هم تحت فشار قرار خواهند گرفت. شما می‌توانید این فشار را بیش از پیش به خانواده منتقل کنید. فرزندانتان را به دلیل درخواست اسباب بازی سرزنش کنید، آن‌ها را قدر نشناس در نظر بگیرید یا حتی تنبیه کنید. گرچه این رفتارها ممکن است کوتاه مدت فشار را از روی دوشتان بردارد! اما نه تنها تورم را کاهش نداده است که حالا ارتباطات عاطفی مهمی که به خاطر نگه داشتن آن‌ها زحمت کشیده‌اید نیز دچار مشکل شده اند.

درست است که تورم را شما کنترل نمی‌کنید، اما نحوه پاسخ دهی به درخواست فرزندتان می‌تواند تحت کنترل شما باشد. بنابراین، اگرچه ممکن است بسیاری از عوامل اثر گذار در فرایند روان درمانی قابل تغییر نباشند (حداقل به صورت مستقیم)؛ اما بسیاری از پاسخ‌ها و اعمال ما قابل تغییر هستند. ممکن است باور این موضوع دشوار باشد اما، بیشتر اوقات تغییر اعمال ما تاثیر بسیاری بر بهبود کیفیت زندگی ما دارد.

  • میترسم در موردش حرف بزنم بدتر بشه

یکی از افکار شایعی که در مراجعین پیدا می‌شود همین است، به خصوص اگر علائمی از اختلال وسواسی-جبری نیز وجود داشته باشد. این نوع تفکر ممکن است نشان دهنده تفکر جادویی، آمیختگی فکر-عمل یا باورهای فراشناختی باشد. به هر حال، این باور در مسیر درمان اخلال ایجاد می‌کند. فرض کنید این باور را بپذیریم؛ اگر در مورد موضوعی صحبت کنیم به نحوی شدت آن بیشتر شود (باور فراشناختی) یا احتمال وقوع آن بیشتر شود (تفکر جادویی) یا من ناخودآگاه به سمت انجام دادن آن کشیده شوم (آمیختگی فکر-عمل). با همین منطق من در مورد مشکلاتم صحبت نمی‌کنم تا از بدتر شدن آن جلوگیری کنم! در عین حال، مشخص نیست چطور باید مشکل را حل کنیم؟

اگر شما چنین فکری را در ذهن خود پیدا می‌کنید، به شما حق می‌دهم که نگران باشید. به هر حال، با وجود اینکه مطمئن نیستید، اما اگر فقط و فقط 1 درصد درست باشد نمی‌توان خطر کرد، درست است؟ طبیعتا احساس خوشایندی ندارید. از طرفی مشکل پایدار مانده و به کمک نیاز دارید، از طرفی می‌ترسید در مورد آن صحبت کنید. تصور می‌کنید که اگر فعلا صبر کنید، شاید به نحوی شرایط بهتر شود، ممکن است!

من نمی‌خواهم شما را قانع کنم که این فکر غلط یا ناکارآمد است. می‌خواهم خودتان به تجربیاتتان صادقانه نگاه کنید. از بین همه دفعاتی که این فکر را داشتید، چند بار به حقیقت پیوسته است؟ از بین همه دفعاتی که این فکر را داشتید، چند بار پذیرفتن آن به حل کردن مشکل کمک کرده است؟ تجربه به شما می‌گوید این باور مفید است؟ اگر به جای اینکه ذهنتان این حرف را بزند، یکی از همکارانتان این فکر را تکرار می‌کرد، تا چه زمانی به او گوش می‌دادید؟ چند درصد خطا را از او می‌پذیرفتید؟

  • با حرف زدن، چیزی درست نمیشه

این باور تا حدی درست است، همه چیز با حرف زدن حل نمی‌شود، به همین دلیل روان‌درمانی فقط صحبت کردن نیست. روان درمانی تغییر از طریق صحبت کردن است. به این معنی که صحبت کردن در اتاق درمان با درمانگر مجرب، شرایط مناسب برای تغییر را فراهم می‌کند. اما خود تغییر همیشه عملی است که باید آن را انجام داد. گاهی این تغییر خود صحبت کردن است، مانند درمان اختلالات شخصیت، درمان مشکلات ارتباطی و گاهی تغییر انجام کارهایی بیرون از اتاق درمان است مانند غلبه بر اضطراب اجتماعی و افسردگی. اگر شما باور دارید که روان درمانی فقط صحبت کردن است، خوشبختانه می‌توانم به شما بگویم که اشتباه فکر می‌کنید. در روان درمانی تمرین‌های عملی بسیاری وجود دارد که بسیاری از آن‌ها اصلا مربوط به صحبت کردن نیست، بلکه حس کردن و انجام دادن است.

اما اگر با گفتن این جمله احساس ناامیدی خود را بیان می‌کنید، حس شما را درک می‌کنم. زمانی که شرایط سخت است و مدت‌ها تلاش کردیم و نتیجه نگرفته‌ایم از هر تلاش دیگری ناامید می‌شویم. بنابراین از صحبت کردن در مورد مشکلات هم فاصله می‌گیریم. اگر در این شرایط هستید، می‌توانم به شما بگویم حداقل کاری که در روان درمانی برای شما انجام می‌شود این است که احساس سرخوردگی، کلافگی و خشم شما درک می‌شود. در عین حال به شما کمک می‌شود که نقش خود و راه تغییر (هر چند می‌دانم ناامید هستید!) را بیابید. غیر از زمانی که کودک بودیم و ناتوان از کنترل شرایط، در باقی اوقات همیشه راهی هست که بتوانیم آن را در نظر بگیریم. شاید راه خوشایندی نباشد، احتمالا راه آسانی نیست اما مسیر متفاوتی برای خروج از این ناامیدی وجود دارد.

  • دلم نمی‌خواد در مورد گذشته صحبت کنم

این عدم تمایل کاملا قابل فهم است. همه ما از صحبت کردن در مورد گذشته و به خصوص موضوعاتی که برایمان ناخوشایند است دوری می‌کنیم. گاهی اوقات صحبت کردن در مورد گذشته در روان درمانی اجتناب ناپذیر و بخشی از درمان است. اما همیشه اینطور نیست. بسیاری از مواقع درمان متمرکز بر زمان حال است. به خصوص در درمان پذیرش و تعهد، ما روی الگوهای رفتاری که در حال حاضر مشکل ساز هستند تمرکز می‌کنیم. حتی زمانی که تاریخچه این الگو را کاوش می‌کنیم به دنبال ریشه یا علت آن نیستیم، بلکه کاوش کردن به درمانجو کمک می‌کند که وجوه مختلف الگوی رفتاری خود و نتایج آن را متوجه شود. 

بنابراین قرار نیست از کودکی شما شروع به پرسش کنیم، بسیاری از مواقع مشکل از کودکی شروع نمی‌شود. همه زندگی ما به کودکیمان مرتبط است چرا که یک انسان در همه این زمان‌ها می‌زیسته (خود ما). اما مرتبط بودن به معنی اهمیت داشتن نیست. مثلا زمانی که درمانجو بعد از اخراج از محل کار، دچار افسردگی شده، نیازی نیست کودکی و نوجوانی وی را مورد کاوش قرار دهیم.

در نهایت، درمانگر با همکاری شما حرکت می‌کند. اگر شما باور نداشته باشید که صحبت کردن در مورد گذشته کمک کننده است، درمانگر به اجبار شما را در این مسیر حرکت نمی‌دهد.

  • همه باید تراپیست داشته باشن

خیلی دوست دارم این جمله را باور کنم، چرا که به من احساس مهم بودن می‌دهد. من شغلی دارم که همه به آن نیاز دارند. اما این باور درست نیست، همه به درمانگر نیاز ندارند. بسیاری از انسان‌ها در شرایطی هستند که رفتارهای ناکارآمدشان آنقدر رنج ایجاد نمی‌کند. من خودم یکی از این انسان‌ها هستم (در حال حاضر). قطعا همه ما رفتارهای ناکارآمدی داریم، اما موضوع اینجاست که نیازی نیست برای زندگی کردن به نسخه بی‌نقصی تبدیل شویم. فارغ از اینکه این کار غیر ممکن است، می‌تواند نوعی کمال طلبی باشد که به زندگی ما لطمه وارد می‌کند. 

بنابراین، همه در همه زمان‌ها به درمانگر نیازی ندارند. روانشناس، به خصوص روانشناس بالینی که روان درمانی انجام می‌دهد در شرایط مشخصی مفید است. ممکن است همه آدم‌ها در مقطعی از زندگی به درمان نیاز داشته باشند، اما همه در همه زمان‌ها نه! در عین حال، گزینه‌های زیادی وجود دارد که می‌توان آن‌ها را بررسی کرد و نیاز به درمان در همه شرایط وجود ندارد. به همان نسبتی که شما برای سرما خوردگی به متخصص عفونی مراجعه نمی‌کنید نیازی نیست برای همه مشکلات نیز به روانشناس بالینی مراجعه کنید. برای بررسی گزینه‌های مختلف می‌توانید این مقاله را بخوانید.

البته تجربه به من می‌گوید، زمانی که احساس کردید نیاز دارید با کسی صحبت کنید؛ ابتدا با روانشناس بالینی یا یک مشاور صحبت کنید. در یک سیستم خدمات بهداشتی-درمانی ایده‌آل شما ابتدا به پزشک عمومی مراجعه خواهید کرد، اما از آن‌جایی که ما این سیستم را نداریم بررسی همه جانبه توسط یک روانشناس بالینی کمک بیشتری به شما می‌کند تا گزینه مناسب خود را سریع‌تر بیابید و از هدر رفت هزینه و زمان جلوگیری کنید.

  • پیش درمانگر رفتن در هر شرایطی ضروریه

این باور هم مانند باور قبلی برای من خوشایند است، اما مفید و درست نیست. یکی از اصولی که در روان‌درمانی باید مد نظر باشد کمک به استقلال درمانجو است. به این معنی که درمانگر باید مراقب باشد درمانجو استقلال تصمیم گیری خود را در درمان به دست بیاورد. یعنی درمانگر باید کمک کند، درمانجو بدون نیاز به روانشناس بتواند چالش‌های خود را پشت سر بگذارد. به همین علت این باور درست نیست. اگر در هر شرایطی درمانجو به درمانگر مراجعه کند، بخشی از درمان به خوبی انجام نشده است. پس اگر کسی شما را قانع می‌کند که در هر شرایطی شما به یک درمانگر (روانشناس بالینی) نیاز دارید، احتمالا اطلاعات کافی ندارد.

روانشناس | روانشناسی | روان درمانی | درمانگر | روانشناس بالینی | تراپیسیت

  • آدم به سال‌ها درمان نیاز داره

این موضوع هم درست نیست. به قول یکی از روانشناس بزرگ زنده دنیا (کرک استروسال)، اگر درمان سال‌ها به طول بیانجامد موفق نبوده است! گرچه طول درمان برای هر فرد متفاوت است و پیچیدگی‌های منحصر به فرد هر کس، باید در روند درمان مد نظر قرار گیرد. اما درمان باید در کوتاه ترین زمان ممکن انجام شود. یعنی درمانگر باید درمان را به شکلی هدایت کند که وابستگی درمانجو به درمان کاهش پیدا کند. 

من با موارد مختلفی در جلسات درمان رو به رو شدم. مواردی وجود داشته که حتی با یک جلسه مسیر تغییر شروع شده و نیازی به ادامه درمان وجود نداشته است. مواردی که با کمتر از 6 جلسه تغییرات انجام شده است. در عین حال مواردی هم وجود دارد که بیش از 30 جلسه به طول انجامیده است. دلیل طولانی‌تر بودن بعضی از موارد، ترکیبی از چند عامل است. میزان انگیزه درمانجو، میزان وخامت علائم، سابقه درمان‌های قبلی، شرایط فعلی زندگی درمانجو، اتفاقات غیر قابل پیش بینی (مثل بیمار شدن درمانجو یا درمانگر و وقفه در مسیر درمان) و در نهایت میزان تبحر من (نوشتن این عامل واقعا دشوار بود). 

در هر صورت درمان نیازی نیست طولانی باشد، گرچه فرایند تغییر معمولا کوتاه مدت نیست! اما موفقیت درمان همیشه به معنی محو شدن مشکلات نیست، بلکه به معنی تغییر رفتارهای ناکارآمد است.

  • همیشه مشکل از خانواده و دوران کودکیه

قطعا اینطور نیست! همه خانواده‌ها مشکلاتی داشته و دارند. همه افراد در کودکی مسائل دشواری را تجربه کرده‌اند. اما همیشه این مشکلات و مسائل دلیل وضعیت امروز ما نیست. بسیاری از مواقع کاری که ما همین الان انجام می‌دهیم تعیین کننده است. اگر امروز ما اهمال کاری می‌کنیم، به دلیل رفتار 15 سال پیش پدر ما نیست. ما این رفتار را امروز انجام می‌دهیم و ما در این لحظه از زمان می‌توانیم آن را تغییر دهیم. پس اگر باور داریم که همیشه مشکل از خانواده است، به نحوی مسئولیت و اختیار تغییر را از خود سلب می‌کنیم

همین موضوع احتمال نتیجه گیری در روان‌درمانی را ممکن است کاهش دهد. این که من باور داشته باشم، مشکلی در گذشته ایجاد شده و من کنترلی بر نتیجه رفتار امروزم ندارم عملا فضایی برای تغییر باقی نمی‌گذارد!  

  • حرف زدن و ارتباط داشتن با یک درمانگر زندگی آدم رو بهتر می‌کنه

طبیعتا با این جمله موافقم. این باور مفید و کارآمد است. اما با ذکر این نکته که صرف حرف زدن همیشه کمک کننده نیست. درمانجو باید به ایجاد تغییر متعهد باشد. صرفا این که هر هفته با کسی صحبت کنم و در مورد داشتن تراپیست به دیگران فخر بفروشم یا به خاطر داشتن تراپیست خود را فرد سالم‌تری ببینم کمک کننده نیست. در مواردی با این رو به رو می‌شوم که افراد به خاطر شرکت در روان‌درمانی سعی می‌کنند تمامی اعمال خود را توجیه کنند. گویا برچسب تراپی رفتن، تبدیل به مهر استانداردی شده است که ما با آن به دیگران می‌گوییم من درست می‌گویم و درست عمل می‌کنم. 

در این شرایط ما فقط از رفتن به درمان برای گرفتن تایید استفاده می‌کنیم و نه تنها زندگی ما بهتر نمی‌شود که ممکن است بدتر هم شود. بنابراین اگر به درمانگر مراجعه می‌کنید، بدانید که تعهد به تغییر بخش مهمی از درمان است و درمان شدن، شما را تبدیل به فردی بهتر نمی‌کند بلکه به شما کمک می‌کند کارآمدتر به شرایط خود پاسخ دهید.

درمان به درد چه کسانی می‌خورد؟

روان درمانی برای اکثر افراد مناسب است، موضوع پیدا کردن درمانگر مناسب و درمان مناسب برای شرایط منحصر به فرد هر درمانجو است. برای پیدا کردن درمانگر مناسب، زمانی را به تحقیق اختصاص دهید، مدرک تحصیلی، گرایش، تجربه و رویکرد و نگرش درمانگر را جست و جو کنید. سپس یک جلسه با وی صحبت کنید تا متوجه شوید چقدر به اخلاق حرفه‌ای پایبند است، چه میزان به شناخت مشکل شما متعهد است و چقدر با شما روشن و شفاف صحبت می‌کند.

روانشناس | روانشناسی | روان درمانی | درمانگر | روانشناس بالینی | تراپیسیت

درمانگر ناکارآمد چه خطراتی را ایجاد می‌کند؟

همه درمانگران در مقطعی از کار خود اشتباهاتی را انجام می‌دهند. اکثر مواقع این اشتباهات کوچک‌اند و درمانگر در طول روان درمانی آن‌ها را اصلاح می‌کند. اما بعضی از درمانگران رفتارهایی دارند که برای درمانجو خطر آفرین است. مهمترین این رفتارها زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی است. اینکه درمانگر رازداری را رعایت نکند، از درمانجو سو استفاده کند، ارتباطی خارج از اتاق درمان برقرار کند، درمانجو را قضاوت، سرزنش یا تنبیه کند. این رفتارهای مخرب پیامدهای ناخوشایندی برای درمانجو دارد. 

در درجه بعدی، استفاده از روش‌های بدون پشتوانه علمی کافی است. بخش 12 انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، مربوط به روانشناسی بالینی است و در وبسایت خود درمان‌های مختلف و میزان کارآمدی آن‌ها را برای هر اختلال با توجه به تحقیقات علمی مشخص کرده است. زمانی که درمانگر از درمان‌هایی استفاده می‌کند که پشتوانه علمی قدرتمندی ندارند باید درمانجو را در معرض این اطلاعات قرار دهد.

اخیرا در ایران مواردی همه گیر شده مانند تحلیل رفتار متقابل (TA) -که ترجمه اشتباهی از کلمه انگلیسی آن است- و واقعیت درمانی، معنا درمانی و … که هیچ کدام معیارهای لازم برای احراز نام درمان را ندارند. اما معمولا در این مورد توضیحی به درمانجو داده نمی‌شود. یا درمان‌های دیگری که هنوز در مراحل تحقیقات است و جز درمان‌های انتخابی نیست مانند نوروفیدبک، rTMS، tDCS و … . در مورد این موارد هم توضیحی داده نمی‌شود.

سخن پایانی

با وجود اینکه آگاهی برای مراجعه به روانشناس بالینی افزایش پیدا کرده و این جای خوشحالی بسیاری دارد، اما باید در مورد باورهای ناکارآمد و خطرات درمان‌های اشتباه اطلاعات کافی داشته باشیم. چرا که موضوع سلامت روان، اصلا فضای کوشش و خطا نیست و حتی اگر اطلاعاتی وجود دارد که احتمال مراجعه افراد به درمانگر را کاهش می‌دهد اما سلامت روان آن‌ها را بهبود می‌بخشد باید شجاعت آن را داشته باشیم که آن‌ها را بازگو کنیم.

One Response

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *