سردرگمی در مورد آینده

زنی با لباس سفید دست‌هایش را به نشانه سردرگمی بالا آورده و جلوی پس زمینه صورتی ایستاده است.

ماهیت سردگمی

سردرگمم! نمی‌دونم باید چیکار کنم! 

نمیدونم چه راهی درسته! 

اصلا نمی‌تونم تصمیم بگیرم! 

نمیدونم چه مشکلی دارم! 

اصلا نمی‌دونم چی می‌خوام!

این جملات برای شما آشنا هستند؟ همه ما در برهه‌ای از زندگی به این جملات فکر کردیم یا آن‌ها را بیان کردیم. سردرگمی در مورد آینده، مشکلی است که بیشتر در ابتدای جوانی به سراغ ما می‌آید. البته هر زمان که با تصمیم بزرگی رو به رو می‌شویم نیز ممکن است با این سردرگمی دست و پنجه نرم کنیم. سردرگم بودن در مورد آینده امری طبیعی است. آینده با ابهام همراه است و این طبیعی است که در مواجهه با چیزی که مبهم است، ما سردرگم باشیم. خودرویی را تصور کنید که تا به حال با آن رو به رو نشده‌اید. خودرویی که پدال گاز و ترمز و فرمان ندارد. اگر از شما بخواهند با این خودرو رانندگی کنید، دچار سردرگمی می‌شوید. حتی ممکن است همین الان در حال فکر کردن به آن نیز دچار سردرگمی شده باشید. 

زنی با لباس سیاه، پشت به تصور و سردرگم در حال نگاه کردن به خطوط سیاه نقاشی شده است

گرچه سردرگمی در مورد آینده طبیعی است، اما نحوه نگرش و پاسخ‌دهی ما به آن می‌تواند مشکل ساز باشد. برای مثال، سهیل را در نظر بگیرید. 

سهیل جوان 23 ساله‌ای است که به تازگی دوره کارشناسی را به اتمام رسانده است. او پس از خروج از دانشگاه برای شغل‌های مختلفی تلاش کرده اما موفق به دست‌یابی به شغل مناسبی نشده است. در این مدت، او تصمیمات گذشته خود را زیر سوال برده و دچار احساس حسرت شده است. در مورد این‌که چه مسیری را باید انتخاب کند؟ از چه کسانی کمک بگیرد؟ چگونه تصمیم بگیرد؟ و … دچار تردید است.

 

واکنش به سردرگمی

زمانی که این سوالات در ذهن سهیل مرور می‌شوند، اضطراب او را فرا می‌گیرد و میل به کاهش این اضطراب نیز در سهیل پدیدار می‌شود. گزینه‌هایی که در برابر سهیل وجود دارند به نتایج یکسانی ختم نمی‌شوند. برای مثال سهیل می‌تواند در جهت کاهش اضطراب قدم بردارد و به تفریح بپردازد، یا سیگار بکشد، یا بازی کند. همچنین می‌تواند مسیر تحصیلی و شغلی خود را تغییر دهد. این راه بسته به اینکه چقدر اطلاعات کسب کرده است و چقدر به رشته تحصیلی خود علاقه دارد می‌تواند گزینه مناسب یا ناکارآمدی باشد.

همچنین سهیل می‌تواند اضطراب خود را در کنار خود جای دهد و تمایل به تجربه کردن آن داشته باشد و در عین حال، به پیدا کردن پاسخ‌های مناسب برای سوالات خود بپردازد. در صورت انتخاب این گزینه، سهیل می‌تواند نقاط ضعف خود را شناسایی و تقویت کند. سهیل می‌تواند نقاط ضعف خود را شناسایی و تقویت کند. به دنبال یافتن رفتارهای مناسب برای قدم برداشتن در مسیر اهداف خود باشد.

 

مقایسه کردن خود با دیگران 

یکی از مشکلات شایعی که همراه با سردرگمی در مورد آینده دیده می‌شود مقایسه کردن خود با دیگران است. زمانی که نمی‌دانیم مورد آینده چه تصمیمی باید بگیریم در دام مقایسه کردن خود با دیگران می‌افتیم. در این شرایط تصور می‌کنیم که دیگران از تصمیمات زندگی خود مطمئن هستند و فقط ما هستیم که نمی‌دانیم باید چه مسیری را انتخاب کنیم. ممکن است این واقعیت را در نظر نگیریم که افراد در شرایط مختلفی زندگی می‌کنند و دستاوردهای مختلفی را با توجه به شرایط زندگی خود کسب می‌کنند. به همین دلیل به مقایسه کردن خود ادامه می‌دهیم و در نهایت خود را سرزنش می‌کنیم. 

غافل از اینکه این روش تفکر، کمکی به کاهش سردرگمی ما نمی‌کند. چه بسا مقایسه کردن فقط احساس غم، خشم و گناه را به معجون ذهنی ما اضافه می‌کنند. 

مقایسه کارآمد

البته مقایسه کردن خود با دیگران، همیشه ناکارآمد نیست. زمانی که ما افرادی با شرایط، اهداف و مشکلات نسبتا مشابه را بیابیم و مسیر زندگی خود با آن‌ها را مقایسه کنیم، می‌تواند سودمند باشد‌. در این حالت ما می‌توانیم از تجربیات آن‌ها استفاده کنیم. البته مهم است این موضوع را به یاد بسپاریم که حتی در این شرایط هم راه حل‌ها انطباق کامل با زندگی ما نخواهند داشت. بنابراین لازم است که راه‌حل‌های مناسب شرایط خودمان را بیافرینیم و با کاملا مطمئن نبودن همراه شویم.

زنی سردرگم، سر را در دست گرفته و آرنج را روی میز گذاشته است

فشار انتظارات

فشار انتظارات دیگران، ارتباط نزدیکی با ترس از شکست و سردرگمی در مورد آینده دارد؛ به خصوص اگر ما مرزبندی مناسبی در ارتباط دیگران ایجاد نکرده باشیم. در این شرایط افراد مختلف، گرچه با نیت خیرخواهانه، تلاش می‌کنند ما را در مسیری که فکر می‌کنند درست است سوق دهند. این موضوع بار سنگینی بر دوش ما می‌گذارد، چرا که شکست خوردن همراه با شرم ناشی از ناامید کردن دیگران همراه می‌گردد‌. 

از طرف دیگر انتظارات دیگران مانع از آن می‌شود که ما بتوانیم روی موضوعاتی که برای ما اهمیت دارد مانند ارزش‌ها و اهداف شخصی تمرکز کنیم و تصمیمات مربوط به آینده را بر اساس این ارزش‌ها و اهداف بگیریم. وقتی که ما تصمیمی را بر اساس ارزش‌ها و اهداف خود نمیگیریم، صرفا سعی در کسب رضایت دیگران داریم. بنابراین اطلاعات کمتری در مورد خطاهای خود داریم و در صورت شکست‌خوردن سخت‌تر می‌توانیم اشتباهات خود را اصلاح کنیم. 

 

ترس از شکست

یکی از مشکلات دیگر، ترس از شکست است. زمانی که ما ترس از شکست را به صورت مداوم تجربه می‌کنیم نسبت به شرایط و موقعیت‌های مبهم آسیب‌پذیرتر هستیم. ترس از شکست، ما را به سمت ناتوانی در تصمیم‌گیری سوق می‌دهد‌. از آنجایی که ما نتایج تصمیم‌هایمان را به صورت قطعی نمی‌دانیم، احتمال شکست در تصمیم گیری وجود دارد. بنابراین ما تصمیم گیری را به تعویق می‌اندازیم و آن را به زمانی موکول می‌کنیم که بتوانیم از تصمیم خود مطمئن شویم، که البته این زمان هیچ‌وقت فرا نخواهد رسید.

 

راهکار کنار آمدن با سردرگمی

تا به اینجا راجع به مشکلات سردرگمی در مورد آینده صبحت کردیم. اما در مورد سردرگمی آینده چه کار باید انجام دهیم؟ پیش از هرچیزی این موضوع را بپذیریم که ما هیچوقت نمی‌توانیم از نتیجه‌ی تصمیمات خود اطمینان داشته باشیم. این در مورد همه‌ی انسان‌ها صدق می‌کند. اگر تصمیمات ساده روزمره خود را مرور کنید شاید به این موضوع پی ببرید. شما در هنگام رانندگی تصمیم می‌گیرید که از مسیر همیشگی خود بروید. آیا این تصمیم صد در صد درست است؟ آیا از انجام آن کاملا اطمینان دارید یا انتخاب کرده‌اید که به اطمینان نسبی خود بسنده کنید؟

درواقع آن چیزی که به عنوان اطمینان داشتن از تصمیمات خود می‌شناسیم نوعی انتخاب است. انتخاب در مورد اینکه تا چه میزان اطلاعات داشتن کفایت می‌کند؟ زمانی که این نقطه را مشخص کنیم می‌توانیم تصمیمی معقول با توجه به شرایط و اطلاعات خود بگیریم که در نهایت می‌تواند به نتیجه مناسب یا نامناسبی ختم شود. ممکن است ما کنترل زیادی روی نتیجه نداشته باشیم. در ادامه روش‌هایی را برای بهبود تصمیم‌گیری و خارج شدن سردرگم بررسی می‌کنیم.

 

ارزش‌ها و اهداف

تمایز اهداف و ارزش‌ها

شاید این دو کلمه برای شما یکسان به نظر برسد و یکسان معنی دهد اما در واقع ارزش‌ها و اهداف تفاوت مهمی دارند. اهداف موضوعات عینی قابل دسترسی هستند که ما در یک بازه‌ی زمانی به آنها دست می‌یابیم یا از دستیابی به آنها باز می‌مانیم. برای مثال کسب مدرک دانشگاهی یک هدف است. فرد با طی کردن مسیری می‌توانم مدرک مربوط به یک رشته را کسب بکنم. او در یک بازه زمانی به این هدف می‌رسد اما از فردای روز فارغ‌التحصیلی دیگر برای کسب همین مدرک تلاش نمی‌کند، چرا که این دستاورد را کسب کرده است.

خرید خانه یک دستاورد از همین جنس است، یک نوع هدف است، ازدواج کردن یک نوع هدف است. همه‌ی این‌ها دستاوردهای مادی معنوی یا شرایطی هستند که ما می‌توانیم در یک بازه زمانی به آنها برسیم. اما ارزش‌ها مسیری هستند که ما میپیماییم و این مسیر نقطه‌ی پایان ندارد. برای مثال اگر ارزش یادگیری را در نظر بگیریم؛ ارزش یادگیری همیشه در جریان است ما همیشه می‌توانیم بیشتر یاد بگیریم.

زنی در حال حرکت کردن در جاده است

گاهی یادگیری در قالب کسب یک مدرک دانشگاهی مانند کارشناسی رشته‌ای است که دوست داریم و گاهی به شکل مطالعه کردن، گاهی به شکل گوش دادن، گاهی به شکل شرکت کردن در دوره‌های آموزشی است. گاهی به شکل تجربه کردن است اما خط پایانی ندارد و ما هر روز می‌توانیم یاد بگیریم و می‌توانیم به شکل‌های مختلف یاد بگیریم. 

رابطه اهداف و ارزش‌ها

همانطور که احتمالا متوجه شده‌اید اهداف می‌توانند در مسیر ارزش‌ها تعریف شوند مانند کسب مدرک دانشگاهی در مسیر ارزش یادگیری، مانند خریدن یک خانه در مسیر استقلال یا در مسیر مراقبت کردن از خود و خانواده. اما ارزش‌ها چه اهمیتی دارند؟ نکته‌ی مهم ارزش‌ها این است که ما هر روز می‌توانیم قدمی در راستای آنها برداریم و در واقع شکستی در مسیر ارزش‌ها وجود ندارد؛ صرفا تغییر از یک هدف به هدف دیگر است. از این ویژگی باعث میشود که ارزش‌ها بتوانند انگیزه‌ی ما را به صورت بلند مدت حفظ کنند و ما بتوانیم به صورت بلند مدت در رفتارهایی که می‌توانند ما را به اهدافمان برسانند درگیر باقی بمانیم. 

نقش ارزش‌ها

یکی از چیزهایی که می‌توانند سردرگمی ما ر در مورد آینده کم کند شناسایی ارزش‌های ماست. این که من میخواهم زندگیم در مورد چه چیزهایی باشد؟ نه اینکه به چه اهدافی دست یابم بلکه چه ارزش‌هایی در زندگی برایم اهمیت دارد. مثال سهیل را دوباره مرور کنیم. فرض کنید که ارزش‌های سهیل مراقبت از خود، استقلال، سلامتی، مهربانی و … باشد. سهیل فارغ از اینکه امروز آیا شغلی دارد یا نه می‌تواند در جهت استقلال مالی خود تلاش کند حتی اگر این تلاش به نظر کوچک برسد. فارغ از اینکه دانشگاه خوبی را انتخاب کرده و از آن فارغ‌التحصیل شده یا نه و در جهت یادگیری بیشتر قدم بردارد. جدای از اینکه در حال حاضر در شرایط مناسبی در زندگی دارد یا نه، می‌تواند در جهت مهربان‌تر بودن قدم بردارد. 

قدم‌های کوچک

در واقع وقتی سهیل موقعیت فعلی خود را ارزیابی می‌کند، ارزش‌های خود را می‌شناسد می‌تواند با توجه به موقعیت قدم‌هایی را بردارد که هر روز وی را در مسیر ارزش‌هایش رو به جلو ببرد. ممکن است امروز شاغل نباشد اما بتواند برای استقلال خود از طریق یادگیری مهارت‌های بیشتر تلاش کند. بنابراین اینکه چه رفتاری باید انجام دهد و چه مسیری را باید بپیماید روشن‌تر می‌شود. البته که این کافی نیست. بعد از شناخت ارزش‌ها نوبت به در نظر گرفتن اهداف میشود. من با توجه به وضعیت فعلی خود، با توجه به ارزش‌های خود، در کوتاه مدت به چه اهدافی می‌توانم به صورت واقع بینانه دستیابم؟ برای رسیدن به این اهداف به چه مهارت‌هایی نیاز دارم؟ چطور می‌توانم این‌ها را را تمرین کنم؟ و چه موانعی در مسیر وجود دارد؟ 

پاسخ این سوالات به ما کمک می‌کند که قدم‌های بعدی خود را با اطمینان بیشتری برداریم. و هر جا با شکست مواجه شدیم بتوانیم اهداف خود را با توجه به مسیر ارزش‌های خود اصلاح کنیم و همچنان به حرکت کردن ادامه دهیم.

 

هدف گذاری

در مورد هدف گذاری نکاتی وجود دارند که باید حتما به آنها بپردازیم. گاهی اوقات ما هنگام هدف‌گذاری دچار خطاهایی می‌شویم که احتمال شکست ما را بیشتر می‌کند و در بلند مدت ناامید می‌شویم و اعتماد به نفس ما کاهش پیدا می‌کند. بنابراین مهم است که اصول هدف‌گذاری را در نظر بگیریم. 

ما برای هدف‌گذاری از روش اسمارت (SMART) استفاده می‌کنیم. SMART کلمه‌ای است با پنج حرف که هر کدام از حروف نشان‌دهنده یک ویژگی در مورد اهداف است.

SMART

S به معنای Specific یا مشخص است. هدف باید مشخص باشد، در واقع هدفی که تعیین می‌کنیم باید هدف مشخصی باشد. لازم به یادآوریست که هدف در مسیر ارزش‌ها می‌تواند تعریف شود. مثلا ارزش یادگیری را در نظر بگیرید، هدف یادگیری مهارت مرتبط با شغل می‌تواند هدف مبهمی باشد. این هدف باید مشخص‌تر شود. هر چقدر هدف مشخص‌تر باشد واضح‌تر باشد، احتمال دستیابی به آن بیشتر خواهد شد.

M یا Measurable، به معنی قابل اندازه‌گیری بودن است.من چگونه می‌توانم بفهمم که مهارتی را کسب کردم؟ آیا امتحانی برای آن وجود دارد؟ آیا روش سنجش خاصی برای آن وجود دارد؟

A یا Attainable، به معنی قابل دستیابی بودن است. آیا هدف قابل دستیابی است؟ اگر من در حال حاضر هیچ پول پس‌اندازی ندارم و درآمد بالایی هم ندارم خریدن خانه در شش ماه آینده هدفی قابل دستیابی نیست! بنابراین باید این هدف را اصلاح کنم.

R یا Related، یعنی هدف باید مرتبط به ارزش‌های زندگی و مرتبط با اهداف بلند مدت‌تری که در نظر دارم باشد. در غیر این صورت احتمال شکست بالایی برای این هدف وجود دارد.

T یا Time-bound به معنی مبتنی بر زمان است. ما برای اهداف بازه زمانی در نظر می‌گیریم. چه بازه زمانی باید مهارت را یاد بگیرم؟ چه بازه زمانی را برای هدف می‌توان در نظر گرفت؟ 

از طرف دیگر هدف گذاری می‌توانند چهره‌های مختلفی از جمله هیجانی، رفتاری، و پیامدی داشته باشد که در پست اینستاگرام ما به آن پرداخته شده است.

 

اقدام

هیچ هدف و ارزشی به صورت خود به خود محقق نمی‌شود مگر آن که ما برای آن اقدام کنیم. بنابراین اقدام کردن بخش بسیار مهمی از مسیر ماست. اگر برای این هدف تلاش نکنیم، هر چند کوچک، این هدف قطعا با شکست رو به رو می‌شود. بنابراین باید در نظر بگیریم چگونه می‌توانیم اقدام کردن را در دستور کار خود قرار دهیم. هر چند این اقدامات کوچک باشد اما مهم است که این اقدامات را در نظر بگیریم. در این مرحله ما ممکن است دچار مشکل اهمال کاری باشیم که در این صورت حتما باید با یک روانشناس و درمانگر در مورد آن صحبت بکنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *