نظریه چارچوب ارتباطی

شبکه ارتباطی در نظریه چارچوب ارتباطی

مقدمه

نظریه چارچوب ارتباطی (Relational Frame Theory)، تلاشی جهت تبیین، پیش‌بینی و تاثیرگذاری بر رفتار کلامی انسان است. این نظریه که پایه‌های فلسفی آن بر کارکردگرایی بافتاری نهاده شده، از سنت رفتارگرایی برخاسته است. نظریه چارچوب ارتباطی یا RFT تلاش می‌کند توضیح دهد که رفتار کلامی انسان چگونه شکل می‌گیرد، چه تفاوتی با رفتارهای غیرکلامی دارد و چه قوانینی بر آن حاکم است. این نظریه که از دهه 80 قرن بیستم شروع به شکل گرفتن کرد در سال 2001 تحت عنوان کتاب Relational Frame Theory: A post Skinnerian account of language and cognition به صورت منسجم به دنیای روانشناسی معرفی شد. 

پیوند بالینی

یکی از نکات جالب توجه این نظریه پیوند آن با کاربرد بالینی است. از آنجایی که در رفتار گرایی (به خصوص رفتارگرایی رادیکال و کارکردگرایی بافتاری) نظریه صرفا برای تبیین یا توضیح پرداخته نمی‌شود بلکه هدف نهایی پیش‌بینی و تاثیرگذاری (Prediction and Influence) است. پس نظریه‌ای که قصد پژوهش در حوزه زبان و شناخت را دارد باید بتواند با دقت به پیش‌بینی و اثرگذاری بر رفتار منجر شود. ویژگی که نظریه چارچوب ارتباطی حائز آن است. در واقع درمان پذیرش و تعهد، روش درمانی است که تاثیر گرفته از نظریه چارچوب ارتباطی است.

خاستگاه نظری نظریه چارچوب ارتباطی

نظریه چارچوب ارتباطی، رفتار کلامی انسان را به صورت کنشگرهای تعمیم یافته‌ای به نام چارچوب ارتباطی در نظر می‌گیرد. کنشگر تعمیم یافته به اندیشه‌های اسکینر اشاره می‌کند. کنشگر تعمیم یافته به معنی پاسخ دادن بر اساس شرطی سازی کنشگر است، با این تفاوت که نحوه پاسخ دهی بر اساس ارتباط بین محرک‌ها قابل تعمیم است. تعمیم پذیری محرک مفهوم جدیدی نیست، حتی در پژوهش‌های واتسون هم به آن اشاره شده بود (آزمایش آلبرت کوچولو در زمینه فوبیا). آنچه اینجا مراد از تعمیم است، با تعمیم پذیری محرک تفاوت دارد. در تعمیم پذیری محرک، محرک جدید بر اساس ویژگی‌های مشابه پاسخ دهی مشابهی را ایجاد می‌کند. در کنشگر تعمیم یافته، تعمیم پذیری لزوما مربوط به ویژگی‌های محرک نیست بلکه مربوط به نحوه ارتباط بین محرک‌ها است. این کنشگر تعمیم یافته (نحوه ارتباط دهی بین محرک‌ها) به صورت چارچوب ارتباطی نام‌گذاری می‌شود.

واژه چارچوب به ما کمک می‌کند بدانیم محرک‌های مورد نظر در یک ارتباط مشخص با هم قرار دارند. برای مثال واژه لیوان و خود شیء لیوان در یک ارتباط مشخص با هم قرار دارند. این ارتباط به دلیل ویژگی‌های یکسان نیست (چه چیزی در مورد واژه “لیوان” مشابه خود شیء لیوان است؟) بلکه به دلیل آموزش دیدن ارتباط دادن این دو محرک است. در اینجا می‌توانیم به ماهیت کنشگر تعمیم یافته بهتر پی‌ببریم. این چارچوب دهی ارتباطی نه یک ویژگی ذاتی، بلکه نوعی یادگیری کنشگر است که به سرعت نوع جدیدی از یادگیری پیچیده‌تر را ایجاد می‌کند.

ریشه‌های تکاملی نظریه چارچوب ارتباطی

در پژوهش‌های روانشناسی تکاملی شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد خاستگاه رفتار کلامی انسان (زبان و تفکر) رفتار همکارانه درون جامعه انسانی است. به عبارت دیگر، رفتار کلامی انسان ذاتا یک رفتار همکارانه بین فردی است. البته این نگرش با پژوهش‌هایی که در مورد یادگیری زبان انجام شده همخوانی دارد. زمانی که کودک در حال رشد کردن است، با محیط و افراد بزرگسال اطراف خود تعامل برقرار می‌کند. در ابتدا این تعاملات ساده هستند. ساده‌ترین نوع تعامل (رفتار همکارانه) نگاه کردن مشترک به یک شیء است.

توجه مشترک

به این نگاه مشترک توجه مشترک (Joint Attention) گفته می‌شود. توجه مشترک به کودک کمک می‌کند بین محرک‌های مختلف ارتباط ایجاد کند، به صورتی که این ارتباط ایجاد کردن همخوان با رفتار دیگران باشد. زمانی که مادر و کودک هر دو به یک شیء نگاه می‌کنند و مادر نام آن شیء را بیان می‌کند، “توپ”، “این توپه”، “توپ قرمز”، “توپ علی” و … بین آوای خارج شده از دهان مادر و شیء مورد نظر ارتباط برقرار می‌شود. در طول برخوردهای متعدد این یادگیری تقویت می‌شود. مادر کلمه “توپ” را به زبان می‌آورد و علی توپ را نگاه می‌کند و سپس تشویق می‌شود.

به تدریج ارتباط بین توپ و شیء توپ برقرار می‌شود. البته علی فقط در حال یادگیری توپ نیست بلکه تعاملاتی از این دست به صورت مکرر و با محرک‌های متفاوتی در حال رخ دادن است. نقطه مشترک این یادگیری‌ها ارتباط برقرار کردن بین محرک‌ها بر اساس نشانگرهای بافتاری (رفتار همکارانه) است.  این یادگیری برقرار کردن ارتباط همان کنشگر تعمیم یافته‌ای است که ذکر شد.

التزام متقابل

در طول زمان چارچوب‌های مختلفی آموخته می‌شوند اما اولین چارچوب همسانی است. چارچوب همسانی به معنی ارتباط همسان بین دو یا چند محرک است. “این توپ است” یک چارچوب همسانی است. واژه توپ، آوای توپ و شیء توپ همسان هستند. یک چارچوب ارتباطی ویژگی‌های مشخصی دارد. اولین ویژگی چارچوب ارتباطی التزام متقابل (Mutual Entailment) نام دارد. علی رغم اسامی سخت موجود در نظریه چارچوب ارتباطی، توضیحات ساده هستند. التزام متقابل بیان می‌کند که ارتباط بین دو محرک در چارچوب ارتباطی قرینه است. به عبارت دیگر اگر آوای لیوان همسان با واژه لیوان است، واژه لیوان نیز همسان با آوای لیوان است. گرچه این موضوع بدیهی به نظر می‌رسد اما توضیح مهمی در پس آن نهفته است. 

استنتاج

در التزام متقابل مفهومی به نام استنتاج نهفته است. استنتاج بیان می‌کند که اگر ارتباط بین دو محرک از یک جهت یاد گرفته شود از جهت مقابل بدون نیاز به آموزش، استنتاج می‌شود. برای مثال، کودک زمانی که به توپ نگاه می‌کند کلمه توپ را می‌شنود. حال اگر به توپ نگاه کند و کلمه توپ را بیان کند شرطی سازی کنشگر عامل یادگیری بوده است. اما اگر بدون آموزش دیدن (تقویت شدن)، با شنیدن کلمه توپ به شیء توپ نگاه کند دیگر شرطی سازی کنشگر در کار نیست چون این رفتار تقویت نشده است. این رفتار استنتاج شده است. التزام متقابل به قرینه بودن رابطه استنتاج شده اشاره دارد. اگر اتوبوس از هواپیما کوچک‌تر است، پس هواپیما از اتوبوس بزرگتر است.

التزام ترکیبی

ویژگی دوم چارچوب ارتباطی، التزام ترکیبی است. التزام ترکیبی به ارتباط بین بیش از دو محرک اشاره می‌کند. اگر محرک اول همسان با محرک دوم باشد و محرک دوم همسان با محرک سوم، پس محرک اول همسان با محرک سوم است. در واقع وقتی دو محرک داریم و یک ارتباط آموزش داده شده است، دو سوی ارتباط برقرار است. اما زمانی که بیش از دو محرک داریم تعداد استنتاج‌ها بیشتر می‌شود. برای مثال، ما به فردی آموزش می‌دهیم که علی از رضا بزرگتر است. همچنین آموزش می‌دهیم که رضا از سهیل بزرگتر است. تا اینجا دو ارتباط آموخته شده دارم.

طبق ویژگی التزام متقابل، دو ارتباط استنتاج شده دارم، رضا کوچکتر از علی و سهیل کوچکتر از رضا. حال یک ارتباط استنتاج شده دیگر اضافه می‌شود، علی بزرگتر از سهیل. به سرعت استنتاج بعدی نیز اضافه می‌شود: سهیل کوچکتر از رضا. پس با آموزش دو ارتباط، به 6 ارتباط آموخته شده و استنتاج شده می‌رسیم. این ویژگی باعث می‌شود که یادگیری‌های کلامی به سرعت گسترده شده و استنتاج‌هایی ایجاد شود که شاید مقصود آموزش نبوده و هیچگاه تجربه نشده اند.

تغییر کارکرد محرک

ویژگی سوم چارچوب ارتباطی تغییر کارکرد (Transformation of Function) است. این وِیژگی‌ به تغییر کارکردهای محرک‌ها بسته به چارچوب ارتباطی دارد. فرض کنید ما می‌دانیم با 1 میلیون دلار خوشحال‌تر خواهیم بود. از آنجایی که می‌دانیم 10 میلیون دلار بیش از 1 میلیون دلار است، احتمالا تصور می‌کنیم با 10 میلیون دلار خوشحال‌تر خواهیم بود. در اینجا تغییر کارکرد رخ داد. از آنجایی که 10 میلیون دلار بیش از 1 میلیون دلار است و 1 میلیون دلار خوشحال کننده است، پس 10 میلیون دلار خوشحالی بیشتری ایجاد می‌کند چون بزرگتر است.

این ویژگی، شاید مهم‌ترین ویژگی باشد. آن چیزی است که باعث می‌شود ما توانایی تصور شرایطی که هیچ وقت تجربه نکردیم را داشته باشیم. برای مثال زمانی که می‌گوییم گوزنی با یال شیر و بال‌های عقاب را تصور کنید که رنگ بدنش صورتی است، می‌توانیم این کار را انجام دهیم چون کارکرد هر کدام از این محرک‌ها (یال شیر، بال عقاب، رنگ صورتی) در ارتباط با گوزن قرار می‌گیرند. این موجود را ما هیچوقت ندیده‌ایم اما قادر به تصور آن هستیم.

خلاصه

نظریه چارچوب ارتباطی، نظریه‌ای مدرن برای مطالعه رفتار کلامی انسان است. این نظریه ریشه در سنت رفتارگرایی دارد و مبتنی بر پژوهش‌های آزمایشی بنا شده است. البته ارتباط تنگاتنگی با روان‌درمانی و فضای بالینی به خصوص درمان پذیرش و تعهد دارد. نظریه چارچوب ارتباطی، ریشه‌های تکاملی رفتار کلامی را مد نظر قرار داده و برای “چارچوب‌های ارتباطی” تبیین‌های مبتنی بر رفتار همکارانه و یادگیری کنشگر دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *