احساس پوچی

poochi

همه ما لحظاتی هست که زندگی برامون بی‌معنی میشه، یک فکری هست که در پاسخ به هر کاری می‌گه “که چی بشه؟ به چه دردی می‌خوره؟ تهش که چی؟” اما در مواردی این فکر‌ها پایدارتر هستند و روزها، هفته‌ها و شاید ماه‌ها با ما همراه باشند. زمانی که این حالت ادامه دار هست، ما دچار بی‌انگیزگی، احساس بی‌ارزشی، خستگی خواهیم شد. احساس پوچی و بی‌معنا بودن زندگی ممکن است روی حوزه‌های مختلف زندگی ما سایه بندازد.

ممکن است کارهای روزمره را انجام دهیم، به دانشگاه برویم، به شغل خود بپردازیم، ورزش کنیم و … اما احساس خوبی نسبت به این کارها نداشته باشیم. هر روز برایمان تکراری  باشد. هیچ کدام از این فعالیت‌ها برای زندگی ما معنابخش نباشند.

 

شروع مشکل

افسردگی

زمانی که این وضعیت پایدار می‌شود، ما شروع به فاصله گرفتن از رفتارهای معمول خود می‌کنیم. تعداد روزهایی که ورزش نمی‌کنیم بیشتر می‌شود. تاخیرهای بیشتری هنگام رسیدن به محل کار خواهیم داشت. تکالیف دانشگاه خود را دیرتر و سخت‌تر انجام می‌دهیم. بیشتر تمایل به کناره گرفتن از افراد و موقعیت‌های اجتماعی داریم.

این فاصله گرفتن به نوبه خود به شدیدتر شدن احساس پوچی منجر می‌گردد. حالا علاوه بر احساس پوچی، احساس تنهایی، حسرت و سرزنش خود نیز به معجون افسرده ساز ذهن ما اضافه می‌شود. در این مقطع ما وارد چرخه معیوب افسردگی شده‌ایم. انگیزه‌ای برای انجام کار جدید نداریم، در عین حال از این که کارهای خود را انجام نمی‌دهیم ناراحت هستیم.

 

جست و جوی حس خوب

احساس خوب موقتی

بسیاری از ما در این مقطع به دنبال راه حلی برای این که احساس بهتری داشته باشیم، خواهیم بود. ممکن است از دیگران کمک بخواهیم، به مسافرت برویم، دارو مصرف کنیم، از درمانگر کمک بگیریم، به رفتارهای خطرناک روی بیاوریم و … . در این مقطع مهم است که بدانیم همه این راه‌‌ها کمک کننده نیستند. اتفاقا خیلی از ما درگیر رفتارهایی می‌شویم که به بدتر شدن وضعیت منجر می‌شود. مثلا برای این که “حالم خوب بشه” به خرید کردن روی می‌آوریم یا به مصرف الکل پناه می‌بریم. این رفتارها ممکن است موقتا “احساس بهتری” ایجاد کنند اما در نهایت به بدتر شدن وضعیت ما منجر می‌شوند.

 

فکر خودکشی

زمانی که افسردگی ما عمیق‌تر می‌شود، ناامیدی از بهبود شدیدتر می‌گردد. راه حل‌های زیادی را امتحان کردیم و نتیجه‌ای که منتظر آن بودیم رخ نداده است. در این شرایط، ذهن ما برای خلاص شدن از این وضعیت و کاهش درد راه حل جدیدی را ارائه می‌دهد. “اگه نباشم کمتر درد می‌کشم”، “باید تمومش کنم” و … . داشتن فکر خودکشی نشانه خستگی و ناامیدی است. داشتن این افکار غیرطبیعی نیست و بخشی از فرایند حل مسئله ذهن ما است. ذهن ما به این سوال که “چیکار کنم این وضعیت تموم بشه؟” پاسخ‌های متفاوتی می‌دهد که یکی از این پاسخ‌ها خودکشی است.

اگر شما یا یکی از اطرافیانتان افکار خودکشی دارید، حتما با روانپزشک و روانشناس صحبت کنید. اگر فردی در موقعیت اقدام به خودکشی است با شماره 123 اورژانس اجتماعی تماس بگیرید.

 

دلایل

احساس پوچی به دلایل متعددی رخ می‌دهد و بیشتر اوقات بیش از یک دلیل دارد. در اینجا به بعضی از این دلایل می‌پردازیم.

اختلالات روانشناختی

افسردگی و اضطراب معمولا همراه احساس پوچی هستند. در بسیاری از موارد احساس پوچی در بستر افسردگی یا اضطراب رخ می‌دهد. در این موارد حتما نیاز به درمان روانشناختی خواهد بود.

شرایط سنی

احساس پوچی در ابتدای بازه سنی جوانی همراه با احساس سردرگمی ناشی از فرایند کسب هویت بیش از برهه‌های دیگر در زندگی رخ می‌دهد. در این مقطع از زندگی احساس پوچی می‌تواند نشان دهنده کسب هویت مستقل باشد. اگر در این مقطع از زندگی هستید، با افرادی که به عنوان راهنما قبول دارید کمک بگیرید. یک روانشناس می‌تواند به شما کمک کند از این احساس پوچی راحت‌تر گذر کنید.

روابط بین فردی

یکی از دلایل اصلی احساس پوچی مشکلات در روابط بین فردی است. مشکلات در روابط خانوادگی، فقدان روابط صمیمی دوستانه و شکست در روابط عاطفی می‌تواند به احساس پوچی ختم شود. در اکثر موارد مشکلات ارتباطی در روابط مهم زندگی از مشکلات تحصیلی و شغلی اثر بیشتری بر احساس پوچی دارند.

شکست تحصیلی یا شغلی

زمانی که ما برای اهداف خود تلاش می‌کنیم اما نتیجه مورد نظر خود را نمی‌گیریم، درد روانی زیادی را متحمل می‌شویم. این شکست‌ها ممکن است ما را نسبت به آینده بدبین کنند. یکی از منابع معنا، تجربه‌های موفقیت و کسب رضایت از محیط بیرونی است. زمانی که تلاش‌های ما با شکست رو به رو می‌شوند، نیاز به تلاش بسیاری برای حفظ رفتارها و کسب معنا در زندگی است.

پوچی

 

نتیجه گیری

احساس پوچی یا فکر پوچ بودن زندگی از جمله تجربیاتی است که همه ما با آن رو به رو می‌شویم. این تجربه خوشایند نیست اما لزوما هم نشانه بدی نیست؛ گرچه در بسیاری از موارد نیاز به بررسی و مراقبت دارد. احساس پوچی یا فکر پوچ بودن زندگی می‌‌تواند به ما نشان دهد که احتمالا در مسیر زندگی با سختی رو به رو شدیم که نیاز داریم متناسب با وضعیت مسیر، رفتار خود را انتخاب کنیم. گرچه این خود ما هستیم که تعیین کننده معنای زندگی خودمان هستیم، اما در جست و جوی این معنا خطراتی هست که حضور یک روانشناس می‌تواند به ما کمک کند از این خطرات پرهیز کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *