چارچوب ارتباطی | انواع

2

در مقاله قبلی به صورت مختصر به بررسی نظریه چارچوب ارتباطی پرداختیم. به ویژگی‌های چارچوب‌های ارتباطی اشاره کردیم. در این متن به انواع چارچوب‌های ارتباطی و ویژگی‌های آن‌ها می‌پردازیم. اما پیش از معرفی و توضیح چارچوب‌ها باید به نشانگرهای بافتاری اشاره کنیم.

 

نشانگر بافتاری

نشانگرهای بافتاری، نمادهایی هستند که کارکرد محرک‌ها را در بافت مشخص می‌کنند. نشانگرهای بافتاری، محرک‌هایی هستند که ماهیت یک چارچوب ارتباطی را بیان می‌کنند. برای مثال، در جمله 100 بزرگتر از 11 است، کلمه “بزرگتر” یک نشانگر بافتاری است که چارچوب ارتباطی بین دو محرک 100 و 11 را مشخص می‌کند. نشانگر‌های بافتاری در ابتدا مانند چارچوب ارتباطی از طریق شرطی سازی کنشگر آموخته می‌شوند. اما در طی زمان، نشانگرهای بافتاری از طریق یادگیری ارتباطی نیز آموخته می‌شوند. در رابطه با نشانگرهای بافتاری این موضوع اهمیت دارد که به “کارکرد” دقت کنیم. در واقع نشانگرهای بافتاری “کارکرد” محرک‌ها در بافت را مشخص می‌کنند و این موضوع یعنی، کارکرد نشانگر بافتاری است که اهمیت دارد نه ظاهر آن.

 

چارچوب همسانی

همانطور که اشاره شد، چارچوب بندی ارتباطی یک رفتار همکارانه است که با توجه مشترک و نام‌گذاری آغاز می‌گردد. بنابراین نخستین چارچوب‌ ارتباطی که کودکان می‌آموزند به یکسان بودن محرک‌ها اشاره دارد. به این چارچوب همسانی گفته می‌شود. چارچوب همسانی احتمالا رایج‌ترین چارچوب در زبان همین چارچوب است.

نشانگرهای بافتاری این چارچوب کلماتی از قبیل “یکسان”، “برابر”، “مساوی”، “همان”، “یکی” و … است. البته این نشانگرهای بافتاری الزاما در چارچوب دیده‌ نمی‌شوند. مثلا اشاره به نوشته “لیوان” و بیان صدای “لیوان” به چارچوب همسانی بین این دو محرک (صدا و نوشته) اشاره دارد بدون این که نشانگر بافتاری مشخصا بیان شده باشد.

محرک‌هایی که چارچوب ارتباطی همسانی دارند، یکسان در نظر گرفته می‌شوند و کارکرد یکسان خواهند داشت. 

 

چارچوب تمایز

تمایز به معنی متفاوت بودن است. این چارچوب هم جزو چارچوب‌های ساده‌تری است که زودتر آموخته می‌شود. چارچوب تمایز برعکس چارچوب همسانی است. به این معنی که محرک‌هایی که در چارچوب ارتباطی تمایز هستند با هم یکسان نیستند. البته این یکسان نبودن به معنی متضاد بودن نیست. چارچوب تضاد از چارچوب تمایز پیچیده‌تر است. تمایز صرفا به یکسان نبودن اشاره می‌کند. مثلا زمانی که به لیوان اشاره می‌کنیم و می‌گوییم “این لیوان است” از چارچوب همسانی استفاده می‌کنیم. در همین حین وقتی به لیوان اشاره می‌کنیم و می‌گوییم “این بشقاب نیست” از چارچوب تمایز استفاده می‌کنیم. گرچه به نظر می‌رسد چارچوب تمایز از روی چارچوب همسانی قابل استنتاج باشد، اما در عمل این چارچوب نیز نیاز به یادگیری دارد.

 

چارچوب تضاد

چارچوب تضاد چارچوبی پیچیده‌تر از چارچوب تمایز است. در این چارچوب، محرک‌ها نه تنها با هم یکسان نیستند که در واقع مخالف همدیگر هستند. برای مثال، توپ نَرم و قوری صاف یکسان نیستند، اما توپ نَرم و توپ زِبر با هم متضادند. در واقع اگر نسبت همسانی محرک‌ها را به شکل زیر تشبیه کنیم:

چهار دایره با رنگ‌های مختلف کنار هم قرار دارند برای توضیح چارچوب ارتباطی تضاد

در این شکل، دایره قرمز و دایره سبز در رابطه متضاد هستند و از چارچوب تضاد برای آن‌ها استفاده می‌شود (البته چارچوب تمایز هم قابل استفاده است). اما دایره قرمز و دایره آبی متضاد نیستند و صرفا با هم تفاوت دارند، بنابراین چارچوب ارتباطی تمایز برای توصیف رابطه آن‌ها استفاده می‌شود.

 

چارچوب مقایسه

چارچوب مقایسه هم پیچیده‌تر از چارچوب تمایز است. محرک‌های موجود در این چارچوب متمایز هستند و علاوه بر آن پیچیدگی بیشتری نیز دارند. نشانگرهای بافتاری که در چارچوب مقایسه استفاده می‌شود شامل “بزرگتر”، “کوچکتر”، “بیشتر”، “کمتر” و … است. برای مثال، در شکل زیر:

چهار دایره با رنگ‌های مختلف از کوچک به بزرگ مرتب شده‌اند برای توضیح چارچوب ارتباطی مقایسه

دایره سبز از دایره قرمز بزرگتر است، دایره قرمز از دایره سبز کوچک‌تر است. در چارچوب‌های تمایز، تضاد و همسانی روابط دوسویه و متقارن نیز هستند. اما در چارچوب مقایسه و چارچوب‌های پیچیده‌تر، التزام متقابل به صورت متقارن نخواهد بود. به عبارت ساده‌تر؛ اگر A مساوی، متمایز یا متضاد B باشد، رابطه B با A نیز مساوی، متمایز یا متضاد است. اما اگر A بزرگتر از B باشد، B بزرگتر از A نیست، بلکه کوچکتر است.

چارچوب فضایی

چارچوب بندی فضایی به ارتباط فضایی بین محرک‌ها اشاره دارد. نشانگرهای بافتاری “بالا”، “پایین”، “زیر”، “رو” و … نشان دهنده این چارچوب است. همچنان که قبلا گفته شد التزام متقابل و ترکیبی در این چارچوب نیز متقارن نخواهد بود. نشانگرهای بافتاری گفته شده فقط به ویژگی‌های ذاتی محرک‌ها (پاسخ دهی ارتباطی غیر قراردادی، NAARR) اشاره نمی‌کنند بلکه در مورد ویژگی‌های نمادین محرک‌ها (پاسخ دهی ارتباطی قراردادی، AARR) نیز قابل استفاده‌اند. برای مثال حوزه روانشناسی “مکان” نیست، مثل خیابان ولیعصر نیست! اما ما در مورد هر دو می‌توانیم از نشانگر بافتاری “درون” استفاده کنیم و دقیقا کارکرد چارچوب بندی فضایی را ایجاد کنیم. مثلا، روانشناسی شناختی درون علم بزرگتری به نام روانشناسی قرار دارد. یا تحقیقات نظریه چارچوب ارتباطی درون علم روانشناسی جای دارد.

 

چارچوب زمانی

چارچوب بندی زمانی، به ترتیب وقوع یا بروز یا ظهور محرک‌ها اشاره می‌کند. در این چارچوب از نشانگر‌های بافتاری مثل “قبل”، “بعد”، “در حین” و … استفاده می‌شود. مشخصه‌های این چارچوب شبیه به مشخصات گفته شده در چارچوب فضایی است. 

 

چارچوب اشارتگر

چارچوب اشارتگر شاید مهمترین چارچوب برای درمانگران به خصوص درمان پذیرش و تعهد باشد. نشانگرهای بافتاری این چارچوب “من”، “تو”، “او” و … است. این چارچوب درون خود تجربیات مکانی و زمانی را نیز دارد (من/اکنون/اینجا). بنابراین به تجربه یکپارچه من، تو، او و … مرتبط است. به عبارتی دیگر آنچه که “خود” نامیده می‌شود یا به عبارت دقیق‌تر (از نظر کارکردگرایی بافتاری) “ساخت خود” نامیده می‌شود مربوط به چارچوب‌های اشارتگر است. 

 

چارچوب علّی یا شرطی

چارچوب علّی یا شرطی مثل چارچوب زمانی و مکانی می‌تواند به ویژگی‌های قراردادی محرک‌ها نیز اشاره کند. این چارچوب برای توضیح ترتیب و تاثیر محرک‌های بر یکدیگر استفاده می‌شود. نشانگرهای بافتاری این چارچوب از قبیل “اگر …”، “وقتی …”، “به علت …” و … است. در چارچوب علّی یا شرطی چارچوب زمانی و همسانی قطعا نهفته است، ممکن است چارچوب‌های دیگری نیز وجود داشته باشند. این چارچوب می‌تواند بسیار پیچیده‌ گردد.

 

چارچوب سلسه‌مراتبی

چارچوب سلسله مراتبی به طبقه بندی و شامل شدن اشاره دارد، زمانی استفاده می‌شود که یک محرک شامل محرک‌های دیگری می‌شود. همه جملاتی که در بالا برای توصیف نشانگر‌های بافتاری استفاده شد، چارچوب بندی سلسله مراتبی بودند. این چارچوب ارتباطی نیز مانند چارچوب شرطی پیچیده و خود شامل چند چارچوب دیگر است. 

 

سخن آخر

طبقه بندی چارچوب‌ها به معنی مرز مشخص بین آن‌ها و تمایز 100 درصدی آن‌ها نیست. بلکه این مرزها قراردادی‌اند و برای راحت‌تر شدن مطالعه چارچوب‌ها استفاده می‌شوند. نشانگر‌های بافتاری با توجه به کارکردشان می‌توانند چارچوب‌های متفاوتی را ایجاد کنند و یک جمله می‌تواند ترکیب بسیار پیچیده‌ای از چارچوب‌های مختلف باشد.

مثلا جمله “سگ جانور سریعی است” را در نظر بگیرید. در نگاه اول، “است” به چارچوب همسانی اشاره می‌کند، اما کارکرد جمله به ما می‌گوید “است” در اینجا نشانگر بافتاری چارچوب سلسله مراتبی است. چرا که سگ یک نوع از جانوران سریع است. در عین حال کلمه سریع، فقط چارچوب زمانی نیست بلکه ترکیب چارچوب مقایسه‌ای و زمانی است. به این معنی که حرکت سگ نسبت به یک معیار سریع است. بنابراین علاوه بر اشاره به حرکت که چارچوب زمانی است، مقایسه با یک معیار را نیز درون خود دارد. در پایان، لازم است به یاد بسپاریم که دانستن چارچوب‌های مختلف گرچه مفید و کمک کننده است، اما این کارکرد محرک‌ها در یک بافت است که تعیین کننده نحوه تحلیل ما است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *