کمال گرایی حتی در دنیای ماشینها هم دیده میشود: “اولین ماتریکسی که طراحی کردم، دقیقا کامل بود، یک اثر هنری، زیبایی بدون نقص. پیروزیای به بزرگی میزان شکست عظیم آن.”
این جملاتی بود که آرشیتکت (هوش مصنوعی خالق ماتریکس) به نئو در مورد طراحی ماتریکس بیان کرد. که در ادامه صحبت دلیل این شکست را به ذات غیرکامل انسانها نسبت میدهد. فارغ از درستی یا نادرستی استدلال آرشیتکت، او توصیفی زیبا از نسبت کمال و شکست ارائه میدهد.
گستردگی کمال گرایی
کمال طلبی یا کمال گرایی موضوعی است که همه در مورد آن صحبت میکنند. از هنر تا ورزش، مدیریت تا کارآفرینی، تحصیل تا شغل، در هر زمینهای که عملکرد انسان در آن اهمیت دارد از کمال طلبی صحبت میشود. چرا کمال طلبی اینقدر موضوع داغ و جنجال آفرینی است؟ اگر از روی نام آن قضاوت کنیم، هیچ بحثی نباید وجود داشته باشد. کمال طلبی به معنی خواستن بهترین است، خواستن چیزی که کامل است. چرا ما نباید کامل را طلب کنیم؟ چه ایرادی دارد؟ اصلا اگر به دنبال کمال نیستیم چرا تلاش کنیم؟ به هر وضعیتی که موجود است رضایت دهیم؟
به دنیای هنر نگاه کنید! بدون کمال گرایی، میکل آنژ باز هم مجسمه داوود را میساخت؟ مونالیزا باز هم با همین جزئیات کشیده میشد؟ تخت جمشید چطور؟ اهرام سهگانه مصر؟ آتن؟ رم؟ بدون کمال گرایی ما امروز اسمی از بتهوون و شاهکار موسیقی سمفونی شماره 9 میشنیدیم؟ دورژاک هنوز آهنگساز بزرگی میشد؟ اگر کمال گرایی نبود، این همه تلاش برای اختراعات جدیدتر برای پیشبرد علم، برای کشف ناشناختهها اتفاق میافتاد؟ شاهکارهایی مثل ارباب حلقهها، جنگ و صلح، باغ آلبالو و … هنوز نوشته میشدند؟
فواید کمال گرایی
صادقانه بگویم، تلاش برای رفع نقایص، تلاش برای خلق بهترین و کاملترین یکی از دلایل خلق شاهکارهایی است که امروز آنها را میشناسیم. ما به کمال گرایی نیاز داریم، اگر هنوز میخواهیم شاهکارهای جدیدی ببینیم یا حتی خلق کنیم. مشکل ما این نیست که تمایل برای خلق یک اثر بینظیر، اشتباه است. اما تفاوتی بین تعریفی که در روانشناسی برای کمال گرایی قائل میشویم و فهم روزمره ما از کمال وجود دارد.
تعریف کمال گرایی
بحث از زمانی آغاز میشود که کمال گرایی را به صورت روانشناختی تعریف میکنیم. در روانشناسی تعریف رایج برای کمال گرایی، به صورت “معیارها و اهدافی که به طرز غیرواقعبینانهای بلند و بزرگ هستند” در نظر گرفته میشود. علاوه بر این برای کمال گرایی ویژگیهای دیگری نیز در نظر گرفته میشود:
- نگرانی در مورد اشتباه کردن
- ادراک انتظارات بالای والدگونه
- ادراک سرزنشگری بالای والدگونه
- شک در مورد کیفیت اعمال خود
- ترجیح نظم و ترتیب
با مجموعه این ویژگیها، دیگر کمال گرایی تصویر زیبای مونالیزا یا صدای بینظیر کلارینت در سمفونی 9 دورژاک را تداعی نمیکند. در هیچکدام از شاهکارها ما برداشتی از سرزنشگری، شک کردن، غیر واقع بینانه بودن نداریم. پس احتمالا وقتی از کمال گرایی و خطرات آن صحبت میکنیم در مورد شاهکارهای خلق شده صحبت نمیکنیم. قطعا خلق شاهکارها نیاز به وقت، انرژی، دقت، شکست خوردن و توجه به جزئیات دارد اما به احتمال زیاد با سرزنشگری و انتظارات غیرواقع بینانه به دست نمیآیند.
مشکلات ناشی از کمالگرایی
مشکل کمال گرایی این است که نتیجه بخش نیست، رضایت بخش نیست. کمالگرایی میتواند منجر به استرس و اضطراب شدید شود. فرد کمالگرا از ترس شکست یا نرسیدن به انتظارات، ممکن است فعالیتهای مختلف را به تعویق بیندازد یا از آنها اجتناب کند. این احساس میتواند به افسردگی و نارضایتی دائمی منجر شود، زیرا فرد همواره احساس میکند که به اندازه کافی خوب نیست.
کمالگرایی از ویژگیهای شخصیتی است که بسیاری از ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم. این ویژگی، اگرچه ممکن است به دستیابی به اهداف عالی و موفقیتهای بزرگ منجر شود، اما در بسیاری از موارد میتواند به استرس، اضطراب و احساس نارضایتی منجر گردد.
موضوع فقط تلاش برای بهتر عمل کردن نیست، بلکه جست و جوی ارزشمندی است. کمال گرایی سپری در برابر ترس از شکست، ترس از بیارزش بودن است. اینجاست که انتظارات والدگونه و سرزنشگری خود را نمایان میکنند. بیایید با یک مثال این موضوع را روشن کنیم.
تغییر نگرش
فرض کنیم همین امروز شما تصمیم میگیرید، شاهکاری در موسیقی خلق کنید. ممکن است اولین فکر این باشد “من میخوام بهترین قطعه دنیا را بسازم”. این فکر کارآمد نیست و بخشی از کمال گرایی است. چرا که بهترین موقعیتی است حاصل قضاوت دیگران، و همیشه تغییر پذیر است. اما اگر با این فکر ادامه دهیم که “من میخوام بیشترین تلاشم رو برای ساخت قطعه موسیقی به کار بگیرم” به یک نگرش کارآمد نزدیک شدهایم. چرا که ما همیشه میتوانیم بیشترین تلاش را نشان دهیم و چند ثانیه بعد باز هم بیشتر تلاش کنیم. این به ما کمک میکند به سمت بهتر شدن حرکت کنیم.
در قدم بعدی باید به این سوال پاسخ دهیم که بهترین تلاش من همین الان چیست؟ قطعا اگر بخواهم بهترین قطعه دنیا را بسازم و از آهنگسازی چیزی نمیدانم؛ جواب این سوال نمیدانم همراه با احساس ناامیدی خواهد بود. اما اگر بخواهم بهترین تلاشی که الان میتوانم داشته باشم را در نظر بگیرم، جواب واضحتری کسب میکنم. بهترین تلاش من یادگیری موسیقی است. و برای یادگیری موسیقی بهترین تلاش من چه خواهد بود؟ شاید خواندن کتاب، شاید یافتن معلمی مناسب و … . به همین سادگی من مسیر حرکت به سمت کمال را مییابم و میتوانم حرکت کردن را شروع کنم.
شروع کمال گرایی
کمال گرایی معمولاً از دوران کودکی و نوجوانی شکل میگیرد. انتظارات بالای والدین، مقایسههای مداوم و تاکید بر عملکرد بیعیب و نقص، از جمله عواملی هستند که به این ویژگی دامن میزنند. در بزرگسالی، کمالگراها همواره به دنبال بینقص بودن در تمامی جنبههای زندگی خود هستند؛ خواه در کار، تحصیل، روابط شخصی یا حتی در ظاهر و سبک زندگی.
داستانهای آدمها
داستان اول: مینا، دانشجوی پزشکی
مینا، دانشجوی پزشکی ۲۴ سالهای است که همواره در طول تحصیل به دنبال کسب بهترین نمرات بوده است. او به قدری به کمال گرایی دچار شده بود که حتی پس از کسب نمرات عالی، همیشه احساس میکرد که میتوانسته بهتر عمل کند. این احساس مداوم باعث شد که مینا دچار استرس شدید و بیخوابی شود. او نهایتاً توانست درک کند که هیچکس نمیتواند همیشه بینقص باشد و یاد گرفت که اشتباهات خود را بپذیرد و از آنها درس بگیرد.
داستان دوم: علی، مدیر عامل شرکت
علی، مدیر عامل یک شرکت موفق، همواره به دنبال رشد و توسعه شرکت خود بود. او از کارکنانش انتظار داشت که به همان اندازهای که خودش تلاش میکند، کار کنند. این انتظارات بالا باعث شده بود که بسیاری از کارکنان شرکت احساس فشار و استرس کنند و حتی برخی از آنها شرکت را ترک کنند. علی با دیدن تاثیرات منفی کمال گرایی بر شرکت و کارکنانش، تصمیم گرفت که انتظارات واقعبینانهتری برای خود و تیمش تعیین کند.
داستان سوم: سارا، مادر خانهدار
سارا، مادری دو فرزند، همیشه به دنبال این بود که خانهاش بینقص و مرتب باشد و فرزندانش در همه زمینهها بهترین باشند. این کمال گرایی به قدری به او فشار آورده بود که دچار افسردگی شده بود. او هر روز احساس میکرد که نمیتواند به انتظارات خود برسد. پس از جلسات مشاوره، سارا فهمید که زندگی همیشه نباید کامل و بینقص باشد و یاد گرفت که به خود و خانوادهاش فرصت استراحت و آرامش بدهد.
راهکارهای مقابله با کمال گرایی
پذیرش نقصها
هیچکس کامل نیست و اشتباه کردن بخش طبیعی از زندگی است. پذیرش این حقیقت میتواند به کاهش فشارهای ناشی از کمالگرایی کمک کند. باید به خودمان اجازه دهیم که انسان باشیم و اشتباه کنیم. این اشتباهات میتوانند بهترین معلمان ما باشند و به رشد و پیشرفت ما کمک کنند.
تعیین اهداف واقعبینانه
تعیین اهداف کوچک و دستیافتنی میتواند به تدریج به کاهش انتظارات غیرواقعی منجر شود. به جای تلاش برای رسیدن به کمال، میتوانیم اهدافی تعیین کنیم که قابل دستیابی باشند و به ما احساس رضایت و موفقیت بدهند. این اهداف باید به مرور زمان قابل تعدیل و تغییر باشند تا با تغییرات زندگی ما همخوانی داشته باشند.
مدیریت استرس
روشهایی مانند مدیتیشن و تمرینات تنفسی میتوانند به کاهش استرس و اضطراب کمک کنند. تمرینات منظم ورزشی نیز میتوانند به بهبود حالت روحی و جسمی کمک کنند. علاوه بر این، میتوانیم زمانی را برای استراحت و تفریح اختصاص دهیم تا ذهن و بدنمان آرامش پیدا کنند.
درخواست کمک
مشاوره با روانشناس یا مشاور میتواند به شناخت بهتر کمالگرایی و راههای مقابله با آن کمک کند. از دیگران کمک بخواهیم و تجربیات خود را با کسانی که به ما نزدیک هستند به اشتراک بگذاریم. این کار میتواند به ما احساس حمایت و همدلی بدهد و به ما نشان دهد که تنها نیستیم.
خودشناسی و خودآگاهی
شناختن خود و آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود میتواند به ما کمک کند که انتظارات واقعیتری از خود داشته باشیم. این شناخت میتواند از طریق تمرینات خودشناسی، مانند نوشتن دفترچه خاطرات، مدیتیشن و مشاوره به دست آید. هر چه بیشتر خود را بشناسیم، بهتر میتوانیم با کمالگرایی مقابله کنیم.
تمرین پذیرش و شفقت با خود
یاد بگیریم که خود را همانطور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم. پذیرش خود به معنای قبول کردن تمام جوانب شخصیت و زندگی ما است، بدون اینکه احساس کنیم باید همیشه بینقص باشیم. تمریناتی مانند تکرار جملات مثبت به خود و قدردانی از خود میتوانند به تقویت این حس کمک کنند.
مقابله با انتظارات اجتماعی
بسیاری از ما تحت تاثیر انتظارات جامعه و فرهنگ قرار داریم که ممکن است به کمال گرایی دامن بزند. با بررسی و نقد این انتظارات و تلاش برای پیدا کردن ارزشها و استانداردهای شخصی خود، میتوانیم به کاهش فشارهای اجتماعی کمک کنیم. به جای اینکه تلاش کنیم همیشه مطابق با انتظارات دیگران باشیم، میتوانیم راهی را انتخاب کنیم که با ارزشها و اهداف شخصی ما همخوانی دارد.
نتیجهگیری
کمال گرایی، اگرچه میتواند به پیشرفت و دستیابی به اهداف بزرگ منجر شود، اما نباید به قیمت سلامت روان و زندگی شخصی تمام شود. با شناخت و مدیریت این ویژگی، میتوان به زندگی متعادلتری دست یافت. در نهایت، مهمترین چیز این است که به خود اجازه دهیم انسان باشیم، با تمام نقصها و اشتباهاتمان.