در مقاله قبلی در مورد باور بنیادین دوست داشتنی نبودن صحبت کردیم. این که چه تفاوتی با احساس دوست داشتنی نبودن دارد، چه مشکلاتی دارد، چطور شروع میشود. این مقاله به عوامل تداوم بخش، رفتارهای ناکارآمد و راهکارها میپردازد. باور دوست داشتنی نبودن میتواند از جوانب مختلفی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد؛ از روابط خانوادگی گرفته تا روابط حرفهای. البته به صورت واضحتری خود را در روابط صمیمانه نشان میدهد. رابطه با شریک عاطفی، دوستان صمیمی و اعضای خانواده مهمترین حیطههای بروز این باور هستند.
عوامل تداوم بخش باور دوست داشتنی نبودن
بیایید دوباره سینا را تصور کنیم. سینا 34 ساله و شاغل است. تنها زندگی میکند و با دوستان خود ارتباط محدودی دارد. همانطور که به یاد داریم سینا ویژگیهای ظاهری یا اخلاقی واضحی ندارد که روابط وی را دچار مشکل کند، بلکه رفتارهای وی این الگو را ایجاد کرده است. ذکر این نکته ضروری است که وضعیت سینا در روابط انتخاب آگاهانه او نیست. یعنی سینا از روابط خود و میزان صمیمیت آنها رضایت ندارد.
این شفاف سازی از این جهت اهمیت دارد که صرفا اگر کسی روابط محدودی دارد یا در رابطه عاطفی نیست به معنی اختلال یا باور بنیادین دوست داشتنی نبودن نیست. افراد میتوانند آگاهانه و با رضایت انتخاب کنند که چه نوع روابطی و در چه سطح صمیمیتی برای آنها مناسب است و این کاملا طبیعی است. اما مشکل سینا اینجاست که او دوست دارد روابط صمیمانهتری داشته باشد، اما به دلایل مختلف از این موضوع بازمانده است. در ادامه دلایلی که ممکن است به تداوم نارضایتی سینا کمک کند مرور خواهند شد. البته اینها همه عوامل تداوم بخش نیستند، اما شایعترین آنها هستند.
سوگیری
سوگیری به معنی نادیده گرفتن اطلاعات متناقض با باورهایمان و تمرکز بر اطلاعات تایید کننده باورهایمان است. مثلا اگر من معتقدم که بستنی شکلاتی خوشمزهتر از بستنی وانیلی است، در هنگام نگاه کردن به یخچال نگهداری بستنیها با سرعت بیشتری بستنیهای شکلاتی را میبینم. یا اگر معتقدم زنها رانندههای خوبی نیستند، در هنگام رانندگی به خطاهای رانندگان زن بیشتر دقت میکنم تا رانندگان مرد. این سوگیری لزوما چیز بدی نیست، در خیلی از موارد به ما کمک میکند. مثلا اگر دنبال بستنی شکلاتی میگردیم این سوگیری به ما کمک میکند. اما اگر در مورد باورهایی که حوزههای متفاوتی از زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهند سوگیری داشته باشیم، این خطر وجود دارد که در چرخه معیوبی گیر کنیم که شرایط ما را بدتر میکند.
انواع سوگیری
پیش از ادامه دادن، مهم است که بدانیم دو نوع سوگیری وجود دارد؛ سوگیری توجهی و سوگیری حافظه. سوگیری توجهی به لحظه حال اشاره دارد، این که در هر لحظه کدام محرکهای محیطی سهم بیشتری از توجه ما را به خود اختصاص میدهند (مانند بستنی شکلاتی). سوگیری حافظه، در مقابل به بررسی رویدادهای گذشته اشاره دارد. در سوگیری حافظه ما رویدادهایی که تایید کننده باورهای ما هستند را راحتتر به یاد میآوریم. یا ممکن است رویدادها را به شیوهای به یاد بیاوریم که تایید کننده باورهای ما باشند. مثلا اگر من معتقدم که من قربانی شرایطم هستم، به احتمال بیشتری موقعیتهایی را به یاد میآورم که در آن مورد ظلم قرار گرفتم و انتخاب چندانی نداشتم. در عین حال موقعیتهایی که کنترل بیشتری داشتم و امکان اتخاذ تصمیمهای درست را داشتم به یاد نمیآورم.
تثبیت باور
سوگیری چطور به تثبیت باور دوست داشتنی نبودن کمک میکند؟ سوگیری توجهی ما را به این سمت سوق میدهد که نشانههایی را ببینیم که تایید کننده دوست داشتنی نبودن ما هستند و نشانههای متناقض را نادیده بگیریم. در مورد سینا سوگیری توجهی به این شکل رخ میدهد که زمانی که دوستش به درخواست او برای بیرون رفتن پاسخ منفی میدهد، فارغ از تمام دلایل منطقی که برای پاسخ منفی وجود دارد سینا روی کلمات دوستش تمرکز کرده و جمله “فرصت ندارم!” را به این شکل تفسیر میکند که برای من فرصت ندارد. چرا این جمله اهمیت پیدا میکند؟ چون میتواند این باور که من دوست داشتنی نیستم را تایید کند.
همچنین سینا وقتی با رد شدن درخواستش رو به رو میشود در حافظه خود شروع به جست و جو میکند. تمام دفعاتی که دوستش یا دیگران درخواست او را رد کردهاند به یاد میآورد و تمامی این شواهد را برای باور کردن دوست داشتنی نبودن به کار میگیرد.
اطمینان طلبی
اطمینان طلبی، رفتار ناکارآمدی است که در گسترهای از اختلالات روانشناختی دیده میشود. در اختلال وسواسی-جبری پررنگتر است اما در اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، فوبیا، افسردگی و … نیز دیده میشود. اطمینان طلبی، به معنی تلاش برای کسب دریافت پاسخ دلخواه هنگام مواجهه با موقعیتهای مبهم است. به زبان سادهتر، اطمینان طلبی تلاش برای کسب اطمینان در مورد چیزی است که کنترلی بر روی آن نداریم. مثلا ممکن است ما برای اینکه مطمئن شویم دیگران از ما ناراحت نیستند، از آنها به طور مکرر سوال کنیم. در مورد سینا اطمینان طلبی به این شکل رخ میدهد؛ او از دوست خود میپرسد که آیا از دست او ناراحت است؟ آیا کاری کرده باعث رنجش وی شده باشد؟ همچنین از خانواده خود میپرسد که نظرشان راجع به او چیست؟ آیا او را دوست داشتنی میبینند یا خیر؟
مشکل صرفا پرسیدن این سوالات نیست. مشکل اینجاست که پاسخهایی که سینا دریافت میکند، اگر همخوان با باور او نباشند او را راضی نمیکنند. مثلا اگر دوستش بگوید من ناراحت نیستم، از نظر سینا این پاسخ صادقانهای نیست. بنابراین این سوالات در روابط تکرار میشوند و همانطور که میشود حدس زد، طرف مقابل را آزار میدهند.
قواعد
قواعدی که افراد در پاسخ به باورهای بنیادین خود شکل میدهند میتوانند انواع مختلفی داشته باشند. اما همگی یک هدف دارند، تایید باور بنیادین. معمولا این قواعده به صورت “اگر … پس…” یا “زمانی که … پس …” خود را نشان میدهند. برای مثال سینا قاعدهای را برای خود در نظر دارد؛ ” اگر دوستم من رو دوست داشته باشه پس برای من وقت میذاره”. معکوس این قاعده به سینا میگوید اگر دوست تو برای تو وقت نگذارد، پس تو را دوست ندارد. خیلی از اوقات این قواعد در لایهای از انتظارات و باورهای دیگر پیچیده و مخفی شدهاند. خیلی از اوقات ما خودمان را به اجرای این قواعد مجبور میکنیم تا بتوانیم از دیگران نیز چنین انتظاری داشته باشیم.
اجتناب
در مواردی که دوست داشتنی نبودن احساسات ناخوشایند و دردناکی را فرا میخواند، ممکن است ما تصمیم بگیریم پیش دستی کنیم و جلوی بروز این احساسات را بگیریم. به عبارت دیگر، “اگه قراره دوستت نداشته باشن، تو بهشون فرصت این رو نده که بهت نزدیک بشن”! در مورد سینا این رفتار خود را در روابط عاطفی نشان میدهد. تجربه ناموفق سینا در روابط عاطفی، همراه با باور دوست داشتنی نبودن سینا را ترغیب میکنند که از روابط عاطفی اجتناب کند. همین اجتناب کردن کمک میکند باور دوست داشتنی نبودن تایید و تقویت شود. اگر موقعیتی برای ایجاد رابطه عاطفی مهیا شود، سینا از آن اجتناب میکند و سپس برای توضیح تنها بودن خود به دوست داشتنی نبودن متوسل میشود.
راهکارهای کنار آمدن با باور دوست داشتنی نبودن
با باور دوست داشتنی نبودن چه کنیم؟
اولین و بهترین راه مراجعه به روانشناس است. همانطور که بیان شد، باورهای بنیادین اغلب قدیمی، پایدار و گسترده هستند. رفتارهای ناکارآمدی که در طول زمان همراه با این باورها ایجاد شدهاند مسئله را پیچیدهتر کرده است. بنابراین بهتر است از متخصص کمک بگیریم.
اما اگر به روانشناس دسترسی نداشتیم چطور به خودمان کمک کنیم؟
در ابتدا این باور را بشناسیم. آن را نام گذاری کنیم و سعی کنیم حضور آن را تشخیص دهیم. چه زمانهایی ظاهر میشود؟ کدام احساسات یا افکار را همراه خود دارد؟ رفتارهایی به ما کمک میکنند کدامند؟ آیا رفتاری انجام میدهیم که شرایط را بدتر میکند؟ زمانی که بتوانیم درک همه جانبهای از تاثیر این باور بر زندگیمان داشته باشیم، میتوانیم تصمیمات آتی را آگاهانهتر بگیریم.
اگر یکی از اطرافیانمان رفتارهای گفته شده را دارد چطور برخورد کنیم؟
در قدم اول بدانیم، هر گردی گردو نیست. هر رفتاری نشان دهنده باور دوست داشتنی نبودن نیست. اما اگر خود فرد در مورد باور دوست داشتنی نبودن به ما گفته است، میتوانیم با او صمیمانهتر و صادقانهتر صحبت کنیم. احساسات مثبت و منفی خود را با او به اشتراک بگذاریم. سعی نکنیم در اطمینان دادن به او زیادهروی کنیم. صرفا رفتار یکسان و قابل پیشبینیای داشته باشیم. در نهایت، این مشکل را فقط خود فرد و در اغلب موارد با کمک روانشناس میتواند حل کند. سعی نکنیم مسئولیت بهبود زندگی وی را به عهده بگیریم.