سه روش آسان برای بهبود هوش هیجانی

بهبود هوش هیجانی

آیا تا به حال در شرایطی واکنشی نشان داده‌اید که بعدها از آن پشیمان شده‌اید؟ یا پیام یا ایمیلی را در لحظه‌ای احساسی فرستاده‌اید که آرزو می‌کردید می‌توانستید آن را پس بگیرید؟ همگی ما در برخی مواقع تحت تاثیر احساسات خود تصمیماتی می‌گیریم که بعدها از آن‌ها پشیمان می‌شویم. اما هوش هیجانی می‌تواند در چنین مواقعی به ما کمک کند تا بهتر احساسات خود را مدیریت کنیم و روابط موفق‌تری داشته باشیم.

لحظات کوتاه از انرژی مثبت بسازید

همه ما با افرادی که پس از معاشرت با آن‌ها احساس خستگی می‌کنیم و افرادی که به ما انرژی و احساس خوبی می‌دهند، آشنا هستیم. این تفاوت به این نکته برمی‌گردد که بعضی افراد توانایی ایجاد لحظات مثبت و انرژی‌بخش را دارند. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که توانایی ایجاد این لحظات را دارند، نه‌تنها روحیه و بهره‌وری دیگران را بهبود می‌بخشند، بلکه خودشان نیز احساس بهتری می‌کنند.

شما هم می‌توانید به فردی تبدیل شوید که انرژی مثبت می‌بخشد. این به معنای تظاهر به شادی یا لبخند مصنوعی نیست، بلکه به ایجاد ارتباط صمیمانه و صادقانه از طریق همدلی، فروتنی، صداقت و بخشش اشاره دارد. هر برخوردی که با دیگران دارید – از گفت‌وگویی کوتاه با باریستا تا صحبت با همکاران – فرصتی برای افزودن به حال خوب آن‌هاست. یک تعریف صمیمانه، یک خنده مشترک، یا حتی یک لبخند ساده می‌تواند تفاوت بزرگی ایجاد کند.

نکته جالب این است که وقتی با صداقت به دیگران انرژی مثبت می‌دهید، نه تنها حال آن‌ها بلکه حال خودتان نیز بهتر می‌شود.

بهبود هوش هیجانی

از استرس به آرامش در چند دقیقه

در لحظاتی که احساس استرس شدید دارید، چه کار می‌توانید انجام دهید تا از سطح استرس بالا به سطحی آرام‌تر برسید؟ تحقیقات نشان می‌دهند که سریع‌ترین راه کاهش اضطراب در لحظه، تنفس است.

یکی از تکنیک‌های موثر تنفسی شامل تغییر نسبت تنفس به طوری که بازدم طولانی‌تر از دم باشد، است. هنگامی که نفس می‌کشید، ضربان قلب افزایش می‌یابد، اما در هنگام بازدم، ضربان قلب کاهش می‌یابد. این کار به فعال شدن سیستم عصبی پاراسمپاتیک کمک می‌کند و بدن شما را به آرامش می‌رساند.

برای انجام این تکنیک، چشمانتان را ببندید و به مدت چهار ثانیه نفس بکشید و سپس هشت ثانیه بازدم کنید. این فرآیند را برای دو تا پنج دقیقه تکرار کنید تا به آرامش برسید. خواهید دید که با این روش می‌توانید سریع و موثر به آرامش دست یابید.

دو دقیقه برای تقویت خودآگاهی

آیا تا به حال در شرایطی واکنشی نشان داده‌اید که از آن راضی نباشید یا پیامی را در حالت ناراحتی فرستاده‌اید؟ خودآگاهی کلید مدیریت بهتر واکنش‌ها و بهبود روابط است و به شما کمک می‌کند که بیشتر به درون خود و آنچه اتفاق می‌افتد، توجه کنید.

یک تمرین سریع برای تقویت خودآگاهی این است که:

به درون خود توجه کنید: بنشینید، چشمانتان را ببندید و چند نفس عمیق بکشید.

بدن خود را اسکن کنید: از نظر خلق و نقاط تنش بدن را ارزیابی کنید.

به ترافیک افکار خود توجه کنید: اگر ذهن شما به مانند یک جاده شلوغ یا جاده‌ای آرام است، به آن توجه کنید.

احساسات خود را شناسایی کنید: آیا احساسات شما خوشایند یا ناخوشایند هستند و شدت آن‌ها چقدر است؟

این تمرین به شما کمک می‌کند که به وضعیت درونی خود بیشتر پی ببرید و اگر در شرایطی مانند شروع یک گفت‌وگوی دشوار احساس تنش یا پریشانی داشتید، شاید بهتر باشد این کار را به زمان دیگری موکول کنید.

اهمیت تمرینات منظم برای بهبود هوش هیجانی

گنجاندن این تکنیک‌ها در برنامه روزانه می‌تواند تفاوت زیادی ایجاد کند. علاوه بر این، مراقبه نیز می‌تواند به تقویت هوش هیجانی کمک کند. تحقیقات نشان داده‌اند که مراقبه به بهبود خودکنترلی، خودآگاهی و تنظیم هیجانات کمک می‌کند.

با پرورش هوش هیجانی از طریق خودآگاهی، خودتنظیمی و تعاملات مثبت، می‌توانید روابط خود را بهبود ببخشید و تبدیل به فردی متعادل و همدل شوید.

وقتی که رابطه با شریک زندگی تحت تأثیر رابطه با “اکس” قرار می‌گیرد

رابطه عاطفی با کسی که همچنان با “اکس” خود در ارتباط است، می‌تواند چالش‌های زیادی به همراه داشته باشد. مطالعات نشان می‌دهند که درصد زیادی از افراد به دنبال بازگشت به رابطه قبلی خود هستند یا حتی پس از شروع رابطه جدید، همچنان احساسات حل‌نشده‌ای نسبت به شریک سابق دارند. این موضوع نه‌تنها می‌تواند به رابطه جدید آسیب بزند، بلکه ممکن است از طرف شریکی که سعی در حفظ ارتباط دارد نیز احساسات متضاد و پیچیده‌ای را ایجاد کند. اهمیت بهبود هوش هیجانی در این موقعیت بسیار زیاد است.

چرا بعضی از افراد نمی‌توانند رابطه قبلی را رها کنند؟

نیاز به دخالت در رابطه جدید شریک سابق می‌تواند از احساسات مختلفی مانند نوستالژی و ایده‌آل‌سازی شریک سابق، ترس از شروع مجدد زندگی، خشم و نفرت، و یا حتی نیاز ناخودآگاه به تجربه دوباره شکست نشأت بگیرد. تحقیقات نشان داده‌اند که افرادی که بیشتر بر جنبه‌های خوب رابطه قبلی تمرکز دارند، در فراموش کردن و پشت سر گذاشتن آن دچار مشکلات بیشتری هستند و معمولاً با اضطراب و افسردگی بیشتری مواجه می‌شوند.

اهمیت تعیین مرزها در رابطه

برای جلوگیری از شکل‌گیری مثلث ارتباطی پیچیده‌ای که رابطه جدید را تحت تأثیر قرار می‌دهد، تعیین مرزها و محدودیت‌ها ضروری است. اگر هر دو طرف در رابطه عاطفی از ورود یک فرد خارجی مانند شریک قبلی محافظت نکنند، مثلثی ثابت شکل می‌گیرد که می‌تواند به تدریج رابطه فعلی را تضعیف کرده و از بین ببرد.

بسیاری از اوقات، شریک سابقی که هنوز ارتباط برقرار می‌کند، به دلیل انعطاف‌پذیری و نبود مرزبندی از سوی شریک جدید به رابطه وارد شده است. در اینجا، این فرد باید محترمانه اما محکم به شریک سابق خود بگوید که گذشته تمام شده و باید در گذشته باقی بماند. این ممکن است نیاز به تغییر شماره تلفن، حذف از شبکه‌های اجتماعی و یا حتی تغییر مکان زندگی داشته باشد. در این موقعیت هوش هیجانی به شما کمک می‌کند.

نقش شریک فعلی در مدیریت این موقعیت

در بسیاری از موارد، شریک فعلی نیز ممکن است به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این دخالت کمک کند. این کمک می‌تواند ناشی از عواملی باشد مانند:

– وارد شدن به رابطه‌ای که از ابتدا بدون مرز بوده است.

– انتخاب شریکی که به تازگی رابطه قبلی خود را به پایان رسانده یا در حال پایان دادن به آن است.

– انتخاب شریکی که شریک سابقش بی‌ثبات است.

– ناتوانی در تقاضای تعیین حد و مرز از شریک زندگی.

هرچه زودتر این دخالت یا نقض مرزها در رابطه مطرح و مدیریت شود، کنترل و کاهش تنش بین دو طرف آسان‌تر خواهد بود. به یاد داشته باشید که ارتباطی که به عنوان یک دوستی نوستالژیک آغاز شده، می‌تواند به سرعت به رابطه‌ای عاطفی و عاشقانه تبدیل شود. در حالی که همه شریک‌های قبلی نیت بدی ندارند، اما در بسیاری از موارد این دخالت‌ها به دلیل احساسات حل‌نشده، برای رابطه جدید مضر خواهد بود.

اگر احساس کنید زندگی به نفع شماست، نه علیه شما

گاهی احساس می‌کنیم زندگی مدام در حال مقابله با ماست و یک مشکل پس از دیگری بر سر راهمان قرار می‌گیرد. این احساس که زندگی در برابر ماست، می‌تواند ما را از “عامل بودن” به سمت “قربانی بودن” سوق دهد.

ما همگی در چارچوب داستانی زندگی می‌کنیم که درباره‌ی زندگی خود ساخته‌ایم؛ داستانی که شامل خاطرات، اتفاقات خوب و بد و نگاهی کلی به سفر زندگی ماست. برای بسیاری از ما، این داستان شامل تجربیات دردناک، تلخی‌ها و پیش‌بینی‌ناپذیری‌های زیادی است. ذهن ما نیز، به واسطه این داستان، همواره به دنبال شواهدی می‌گردد که آن را تأیید کند؛ از لاستیک پنچرشده گرفته تا ضرب‌الاجل‌های کاری و مشاجرات خانوادگی. اما اگر این داستان را تغییر دهیم و به زندگی از دیدگاهی متفاوت بنگریم، چه؟ اگر تصور کنیم که زندگی به نفع ما کار می‌کند، نه علیه ما، چه چیزی تغییر خواهد کرد؟

درک اینکه مشکلات تعریف‌شده توسط خود ما هستند

یک لاستیک پنچر را تصور کنید. یکی از واکنش‌ها ممکن است این باشد که بگویید: “باز هم بدشانسی!” اما می‌توانید این موضوع را طور دیگری نیز ببینید. این اتفاق تنها یکی از مسائل پیش‌پاافتاده زندگی است که ممکن است برای هر کسی رخ دهد. یا شاید این فرصتی است برای اینکه از جلسه کاری‌ای که دوستش نداشتید، غیبت کنید.

رویدادهای زندگی ذاتاً خنثی هستند؛ این ما هستیم که برچسب مشکل یا مسئله به آن‌ها می‌زنیم. اگر این برچسب‌ها را تغییر دهیم، دیدگاه ما نیز تغییر خواهد کرد. در نظر گرفتن اهمیت و تاثیر برچسب‌ها بخشی از تمرین برای بهبود هوش هیجانی است.

مشکلات را به عنوان درس و زندگی را به عنوان یادگیری مهارت‌ها ببینید

شاید زندگی شما مجموعه‌ای از جدایی‌ها، اخراج‌ها یا شکست‌های شغلی باشد؛ سوختی برای داستان قربانی بودن. اما اگر این مشکلات نشان از درسی دارند که باید یاد بگیرید، چطور؟ شاید لازم است توانایی ابراز احساسات، مدیریت خشم، یا پذیرش شکست را یاد بگیرید. 

هر مشکلی درس خودش را به همراه دارد. اگر این درس‌ها و مهارت‌های لازم را بیاموزید، مشکلات به مرور از زندگی‌تان کنار می‌روند.

به‌روزرسانی “نرم‌افزار” کودکی خود

در کودکی، بسیاری از ما مهارت‌هایی برای مقابله با محیط و زنده ماندن توسعه دادیم: خوب بودن، حرف نزدن، یا اجتناب از بروز احساسات. اما این مهارت‌ها، هر چند در کودکی کارآمد بودند، در دنیای بزرگسالی ممکن است ما را خسته، مضطرب یا حتی قربانی جلوه دهند. 

مانند نرم‌افزار قدیمی، این مهارت‌ها نیاز به به‌روزرسانی دارند. به جای محتاط بودن و همیشه در حالت دفاعی ماندن، باید به خودتان جرئت بدهید که از خود دفاع کنید، در لحظه زندگی کنید و با اعتماد به نفس وارد عمل شوید. با انجام این تغییرات، شما از احساس قربانی بودن فاصله گرفته و به سوی بزرگسالی واقعی خود پیش می‌روید.

درک کنید که شما انتخاب‌هایی دارید

تمام این موارد بر یک اصل اساسی استوار است: شما اختیار انتخاب دارید. به جای اینکه در حالت خودکار عمل کنید، باید متوجه شوید که چگونه به مشکلات پاسخ دهید، مشکلات را چگونه ببینید، و داستان قدیمی و روش‌های مقابله‌ای گذشته را کنار بگذارید. اگر بتوانید این کار را انجام دهید، به خالق زندگی خود تبدیل می‌شوید و احساس قربانی بودن را کنار می‌گذارید و در این مسیر زخم‌های قدیمی را نیز بهبود می‌بخشید.

نتیجه‌گیری

این تغییر دیدگاه آسان نیست و نیاز به تمرکز، مهارت و اعتقاد دارد، اما اگر زندگی را به عنوان معلمی برای رشد و یادگیری ببینید، می‌توانید به شخصی تبدیل شوید که همیشه آرزویش را داشته‌اید. از همین امروز می‌توانید با قدم‌های کوچک این تغییر را آغاز کنید و دیدگاه و مغز خود را به تدریج به سوی این چشم‌انداز جدید هدایت کنید. برای کمک گرفتن از یک درمانگر، می‌توانید یک جلسه رزرو کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *